فرشتگانی که بنا بود سلام و تهنیتهای خداوند را برای روزه داران به زمین بیاورند به بارگاه خداوند فرا خوانده شدند. عزرائیل هم با آنها وارد شد. خداوند فرمود: هان عزرائیل! عید فطر همانا من فقط رحمت میفرستم برای بندگانم.
عزرائیل داس مرگش را به ستون عرش تکیه داد. روی پلهی ورودی بارگاه به سجده افتاد و گفت: از زاهدان گرفته تا تهران حکمهای اعدام و سنگسار خیلیها موکول شده به بعد عید فطر. سلام و تهنیتها را بار فرشتهها کنید من آمدهام محمولهی مرگ و سنگ را تحویل بگیرم.
***
تبریک به آنانی که سلام و تهنیتها را تحویل میگیرند و تسلیت به آنهایی که مرگ و سنگ انتظارشان را میکشد.
بیت:
کرم بین و لطف خداوندگار یکی قهقهه میزند یکی زار
«شرقی» باشی در جمهوری اسلامی باشی و از بند بند تنبانی قانون مطبوعات ( انتشار هر نوع نشريه به جای نشريه توقيف شده به نحوی كه با نشريه مذكور از نظر نام، علامت و شكل مشابهت داشته باشد ممنوع است و نشريه جديد بلافاصله توقيف می شود.) خبر نداشته باشی جور در نمیآید. حتم دارم خبر داشتهاند رعایت هم کردهاند اما نظام که تمامیتخواه شد گیر میدهد. گیرها که مکتبی شد، شرق عمامه پیچ میشود و روزگار سیاه.
صبح، بوقِ علیالطلوع کسی پاشنهی در را میکند. عمه جان بود. کفن پوشیده با کمربند انفجاری و مقنعه و روبنده، رو به بنده کرد و فرمود:
تکلیفت را روشن کن تو «براندازی» یا نه؟!
گفتم رژیمی که رهبرش نمایندهی خدا و دولتش مرتبت با امام زمان و موشکهایش شهاب یک و دو و کوفت و فلان و چند است، چه فرق می کند من برانداز باشم یا نباشم؟
گفت عازم زیارت چاه جمکرانم میخواهم لیست براندازها و خودیها را تقدیم آقا کنم!
گفتم به عرضشان برسانید نمیدانم براندازم یا نه اما میدانم اگر دیوانهای زنجیری شد قبل از آنکه جان عاقلان را بگیرد عاقلان باید حالش را بگیرند.
دوستان ضد انقلابِ آینه ساز لطف کرده برای وبلاگ من آینهای ساختهاند که وبلاگ اصلی را صناری چند پیکسل شفافتر نشان میدهد. آنان با زبانی رمز مراتب را به اطلاع من رساندند که بر اثر کجی بیش از حد دو قرانی و ضعف بیش از حد دیده بصیرت، رویت و کشف نشد تا عاقبت عالم عالیقدر وبلاگستان جناب ملا حسنی با بیان مبارک خود باعث باز شدن دیدگان و نیش حقیر گردید. امیدوارم در این شبهای پر التهاب خداوند تیغ هیچ ابن ملجمی را بر فرق آنها پایین نیاورد.
روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام
روز جهانی کودک
و
شبها و روزهای سیاه ما
بشنوید (از رادیو فرانسه کش رفتم)
رژیمِ آیتالله ها، قصد بلعیدن آیتاللهی را کرده است. اپوزسیون چنان از عبا و عمامه و ریش زخمی است که تمام سگهای زرد را برادران شغال میداند. بعد از بیست و هفت سال و آنچه آیتالله ها بر سرمان آوردند کار مشکلی است به دفاع از آیتاللهی برخاستن اما کار زشتی است که لباس مظلوم را ببینیم و ظلمی را که بر او میرود نبینیم. وقتی نگاه ما به ظلم نباشد ظالم هر کداممان را در دایرهی بستهی خودمان خواهد بلعید.
برای پوپک و هاله نازنین که اطلاعات بیشتری خواسته اند:
نکیر و منکر نزد خداوند رفتند و گفتند بندهای آمده که وقتی میپرسیم رب تو کیست لبخند میزند و میگوید: ولله چه عرض کنم.
به جای گونیهای پر از حمد و قلهوالله برای ارواح خوشیاش صفحه صفحه طنز از راه میرسد. خداوند لبخندی زد و گفت: عمران است. ببریدش بهشت، از جهنم ایران تازه رهایش کردم.