عبدالقادر بلوچ
 
اکبر داریم تا اکبر

کاش همه‌ی اکبرها اکبر گنجی بودند. نود روز نمی‌خوردند و نمی‌مردند و مانیفیست می‌نوشتند. حیف بعضی از اکبرها محمدی هستند، نه روز که نخورند می‌میرند.

کاش زودتر این اکبری که اکبرتر از آب درآمده صدای آیت‌الله منتظری و سعید حجاریان و سروش را به گوش غرب برساند. ملت ما موش آزمایشگاهی است.آن آیت‌الله نشد آیت‌الله دیگری آن قرائت نشد قرائت نرمتری.

ما تنها ملتی هستیم با چند هزار سال سابقه‌ی تاریخی که از یک سوراخ چند بار «مار» ما را می‌گزد.

بدانید

یکی دارد

مرتب ما را پینگ می‌کند

پیش شما مشکوک به:

_ «دو» پینگ می‌کند

عمو است

یا که

خاله خرسی

شاید که دوستی می‌کند

بدانید

نه من،

همین خرس است که هی پینگ می‌کند

ایشان و نامه‌هایش


خورده فرمایشات اخلاقی و آسمان ریسمانهای فلسفی احمدی‌نژاد که در نامه‌ای هیجده صفحه‌ای برای بوش فرستاده بود فراموش شده بود که بار دیگر ایشان با نامه‌ای ده صفحه‌ای برای صدر اعظم آلمان به میدان آمدند. متن این نامه هنوز علنی نشده اما اجازه بدهید فشرده آنرا برایتان حدس نویسی کنم:

پس از عرض تعریفات و تمجیدات علنی از خود و نظاممان و بدگویی در لفافه از شما و نظامتان امیدوارم فرصت داشته باشید این ده صفحه را بخوانید باری، درست است که مردم شما را انتخاب کرده‌اند اما بگذارید شوهرتان کارها را دردست بگیرد و شما از شأن و منزلت خود در خانه لذت ببرید. در دیدارهای سیاسی رعایت شئونات را کرده از دست دادن به مردها بپرهیزید و با نا محرم تنها زیر یک سقف نباشید و مثل کفار بدون محرم سفر نکنید. خودم مدتیست که وارد سیاست شده‌ام و می‌دانم که لبخند‌ لازمه‌ی این عرصه است اما زن بودن خود را فراموش نکنید و موقع لبخند دستمالی جلوی دهان خود بگیرید. به عنوان رئیس جمهور یک کشور اسلامی از شما می‌خواهم که مغرور پست و مقام خود نشوید و حجاب خود را رعایت کنید و از پوشیدن مانتوهای تنگ و کوتاه که در ستاد انتخاباتی هاشمی رفسنجانی می‌پوشیدند خودداری کنید. من بر خلاف آنچه که از بوش خواستم از شما نمی‌خواهم که ریش بگذارید چون همانا اسلام دین مهر و عطوفت است و برای زنان خیلی از مشکلات را حل کرده شما هر روز می‌توانید ریشتان را بزنید. خانم مرکل (اجازه بدهید همشیره صدایتان بزنم ) بیایید دست از حمایت اسرائیل بردارید. همشیره! من از روی نقشه زمین پاکش می‌کنم. این هالو کاست هم مثل جریان میکونوس یک دروغ است که مجاهدین خلق آنرا درست کرده‌اند. جمهوری اسلامی از صدر اسلام مظلوم واقع شده و شما با نپوشیدن تنبان ندانسته دارید آب در آسیاب سلطنت طلبان می‌ریزید.

نمیدانم از سفر آمریکای من شنیدید یا نه آنجا هم یک کریستینی بود که چشمش به دنبال من بود و هرجا می‌رفتم پیدا می‌شد و سر و کله‌اش می‌جنبید. لاجرم شما هم مرا ببینید همان خیالات به سرتان خواهد زد اما بدانید و آگاه باشید که من شما را به راه انبیاء می‌خوانم. شما باید از پیامبر بزرگتان حضرت عیسی علیه‌السلام یاد بگیرید اگر ما یکی زدیم در گوشتان باید آنطرف صورتتان را بیاورید تا یکی بزنیم در آن گوشتان. صدق‌الله‌العظیم

کله‌ی خرکی و وتوی الکی

دیشب عزرائیل را خواب دیدم. به جای داس و نیزه کبکی داشت. کبکش قوقلی قو قو می‌کرد. گفتم: به‌به جناب عزرائیل می‌بینم کبکت خروس می‌خواند! گفت: چرا که نه برادر کوچکم اهود المرت آتش جنگ را در خاورمیانه شعله‌ور کرد.

بیدار شدم. گلویم خشک بود. آبی خوردم. دوباره خوابیدم.

شیطان را خواب دیدم. داشت با دمبش گردو می‌شکست. گفتم: جناب شیطان! می بینم با دمبت گردو می‌شکنی. گفت: چرا که نه برادر بزرگم قطعنامه محکومیت حمله اسرائیل به لبنان را وتو کرد.

یکهو سر از کوه تور در آوردم. حضرت موسی را دیدم رو به آسمان فریاد زد: خدایا نمی‌بینی که حزب‌الله معرکه‌گیر و جمهوری اسلامی هیزم بیار است؟

ندا آمد: موسی! می‌بینم، اما با کله‌ی خرکی اسرائیل و وتوی الکی آمریکا چه کنم؟

باید ترسید

اکبر گنجی زیر ذره‌بین جا نمی‌گیرد اما حرفهایش را بدون هیچ شکی باید زیر ذره‌بین برد. وقتی می‌گوید می‌خواهد صدای اسلام دموکراتیک را به گوش جهان غرب برساند باید ترسید. سید خندان با آن عبای شکلاتی و شیرین عبادی با آن جایزه نقلی هم زیر ذره‌بین جا نمی‌گرفتند اما یکی تو زرد از آب درآمد و یکی رو سیه. سروش و سعید حجاریان ممکن است صدا داشته باشند اما چهره ندارند. ماری هزار و چهارصد متری ما را گزیده این ریسمانهای سیاه و سپید ما را می‌ترسانند. گوش کنید

توضیح لینکی

چند ماه حقوق وبمستر را نداده‌ام اعتصاب کرده کامنت و لینکها را برداشته. حیف که نمی‌شود توی دهان این وبمستر زد و وبمستر دیگری تعیین کرد. لطفاً صبر کنید در حال مذاکره هستیم به نتیجه نرسید خودم آستینها را بالا می‌زنم یاد می‌گیرم و از خجالت شما بیرون خواهم آمد.

عرض کنم که...

1) ابراز احساسات از آمدنم به قدری بود که اگر می‌دانستم اصلاً نمی‌رفتم. مانده‌ام به چه زبانی تشکر و به چه حالتی تعظیم کنم.
2) می‌گوید: سانسور یعنی همین! تو کامنتها را تصفیه می‌کنی جمهوری اسلامی عقاید و افکار را. می‌گویم: یک تفاوت را ندیده گرفتی، جمهوری اسلامی خنجر می‌کشد، سر می‌برد و سینه می‌شکافد. کاری می‌کند که «خودی» آنقدر «غیر خودی» می‌شود که رهبر اپوزسیون می‌شود، خاکم به دهان از اعلیحضرت هم جلو می‌زند.
3) جمهوری اسلامی قصد دارد دانشکده نان دایر کند. اشتباه نکنید شاطرهایی که این نظام پرورش بدهد نان را چنان خواهند پخت که با یک بسم‌الله آجر بشود.
4) آمریکا با شدت تمام کماکان دارد دموکراسی را به افغانستان و عراق فرو می‌کند اما چنان کلفت است که فرو نمی‌رود.
5) دولت کانادا آنقدر این پا و آن پا کرد و جسد زهرا کاظمی را نگرفت تا اینکه گرگها گلوی جهانبگلو را گرفتند. البته آن جنازه و این جناب دلخور باشند اتفاقی نمی‌افتد اما دلارهای جمهوری اسلامی بازار املاک را برده به آسمان، دلخور بشود می‌خورد توی سر املاک آنوقت همه دلخور می‌شویم.
6) دیشب مردک الدنگی را خواب دیدم که موهایش را مثل بهروز وثوقی زده بود. پرسیدم: کیستی؟ پاسخ داد: قیصر! گفتم خجالت نمی‌کشی قصری را برای دستمالی به آتش کشیدی؟ گفت: از ما که گذشت. برو جلوی نخست وزیر اسرائیل را بگیر که برای سرجوخه‌ای غزه را به آتش کشیده.
7) ژنرال مشرف زورش به وزیرستان نرسید دارد بلوچستان را بمباران می‌کند. دلم برای کارشناسان چینی‌ای که در معادن طلای بلوچستان کار می‌کنند می‌سوزد. ژنرال به تعداد مدالهایش سوراخ برای پنهان شدن دارد. قلعه و رخ و سربازهایش را که کشید عقب چهار تا بلوچ، تروریست هم که نباشند جاده را می‌بندند هر چینگ چانگ چونگی را ببینند سر می‌برند. بدبختانه زنبور و تروریست عین همند. چوب که در لانه‌اشان کردی هر سر و گوش و باسنی را که گیر بیاورند می‌گزند.

چنانچه جویای احوالات باشید

باید به عرض برسد که کمی زندگی شخصی در زندگی اجتماعی و مقداری زندگی اجتماعی در زندگی شخصی تداخل پیدا کرده تا اندازه‌ای قمررا در عقرب و عقرب را در قمر فرو کردند به همین دلیل مدتی اوضاع شیر تو شیر و وضعیت خر تو خر گشته بود. می‌دانم که در این مدت عده‌ای منتظر بودند که من حالشان را بپرسم اما من در تلاش بودم که حالم بهتر بشود. انگار فشار که از حدی بالا برود دل و دماغ از کار می‌افتد اما چند روزی است که احساس می‌کنم دماغم چاق و دلم دارد پر می‌کشد. از آنجاییکه غیبت من مصادف شده بود با شلوغیهای بلوچستان دوستان نگران و بازیگوشان دست به شایعه زدند. بدینوسیله به عرض می‌رسد که آن عبدالقادر بلوچی که با رادیو صدای آمریکا به عنوان سخنگوی جبهه فرقان بلوچستان مصاحبه کرد با اینجانب از زمین تا آسمان یک عمامه و مقداری خرده فرمایش و چند تنی خشونت فرق دارد. اینجانب نه تنها سر شیعه‌ها را نمی‌خواهم که از تنشان جدا بشود بلکه برای خودم و آنها کشوری بی ولی فقیه و جهانی بدون بمب اتم آرزو دارم.
در خاتمه از تارنگاران گرامی و تارخوانان محترم رفع نگرانی کرده اعلام می‌دارم که این تارنما به زودی مبارزات قلمی خود را آغاز نموده کما فی‌السابق تلاش خواهد نمود تا لنگان خرک خود را به منزل برساند.