عبدالقادر بلوچ
 
باید
انسان تا بمیرد
هزار مرگ را باید
زندگی کند
فرض کن
فرض کن من آخرین تعظیم را فراموش کرده ام
درمیان انبوهِ
برگهای افتاده
می دانی من کجا افتاده ام؟
کشیدن
دیشب
درخواب
با عزرائیل
سیگار تیر می کشیدم
امروز
قلبم تیر می کشد
ملی کردن نفت و غنی کردن اورانیوم

رفتار و گفتار احمدی نژاد هیتلری است اما با مصدق مقایسه‌اش می‌کنند. ملی کردن نفت درآمد زا بود. غنی کردن اورانیوم درآمد کُش. آنها بیست و هفت ماه بدون درآمد نفت چرخیدند و مملکت را چرخاندند تا پیراهن ملت را از سیم خاردار انگلیس درآوردند. اینها هیچی نشده خشتک خودشان و ملت را به سیم خاردار پنج پیچ شورای امنیت گیر داده‌اند. ملت حواسش هست که تکان نمی‌خورد بگذار آقایان کُرکُری بخوانند سیم خار دارِ شورای امنیت جایی که دلش بخواهد زود خشتک می‌کَند.

کجاست خدا؟

دو چشمِ بازِ مسخ شده
اندوهی ایستاده سینه به سینه
اشک دریاست، شب سحر
عمر رسیده به میانه، نفس به آخر
سرِ کوچه‌ی انتظار
- با چمدانی خالی
نگاهم می‌کند مرگ
هیچی می‌چکد از هستی
پُرها خالی
باورها خیالی
یأس می‌زند قهقهه
در پچ و پچ فلسفه با باور
رخ می‌کند قبرستانِ فرشته‌ها
کجاست خدا؟

برای همسرم مهناز بلوچ


پر و خالی
جاری‌ام از زمینِ زجر
آویزانم از آسمانِ عبادت
خیره‌ام به نزدیکتر از گردنِ ایمان
زمین هیچ
زمان هیچ
مکان هیج
کاش گم نمی‌شد خدا
بیگ بنگ بیداری
طوفان خوابهای خوش
انفجار باور
- و
بارش شبانه روز اشک
چه پر درد است زمین
چه خالیست آسمان

************
تلخی
نیاز، سر به نماز
بی‌نیازی، در آسمان
بارش درد
آه سرد
مردد
در آستان رفتن و ماندن
پیچش چرا
هجوم فریاد
تلخی بیهودگی
صبح گرفته
خروس بی محل
کارد ظهر
شب هق هق گریه‌های بی پایان
تقدسی پهن تا عرش
کفری خزنده تا نون شیطان
سکته‌ی فلسفه
گم شدن زمین زیر پا
چرخش پرگار
دایره بر دایره
تلخی و تکرار...

*************

درد
هفت آسمانِ پر سوراخ خالی
هفتاد عرش بی بنیاد خیالی
طناب کوتاه امید
هستی، درد
هوش، درد
مستی، درد
تصویر پر خط
نمی‌شود بست دل را
خطی باید کشید روی خط

خطی باید کشید روی خود