روزنامه ها در ایران نوشتند زنی در ایرانشهر قورباغه زایید. در این ربع قرنی که آخوندها بر ایران حاکم شده اند خبرهایی از آواز خوانی مرداب انزلی تا جیغ کشیدن کوه تفتان در روزنامه ها خوانده ایم. از قم گرفته تا لبنان هر کجا که رد پای آخوند جماعت هست کودکانی که روی پیشانیشان چیزی نوشته به دنیا می آیند و الاغهایی هم هستند که بزهای ناظق به دنیا آورده اند! اما این ماجرای ایرانشهر خیلی عمیقتر از همه ی آنهاست. حضرت رهبر قبل از انقلاب مدتی در این شهر تبعید بوده است و در روایات هم هست که موقع نزدیکی ظهور امام زمان(عج) اتفاقات عجیب و غریب می افتد. چه بهتر که این اتفاقات در شهری بیفتد که آنجا حضرت رهبر هم تبعید بوده است. میخ و در و تخته که جور بیاید مردم ظهور را بهتر باور می کنند. شاعر هم فرموده: تا نکشد تفتان جیغی و خمیازه ای دماوند نکند باور هیچ خری امامتت را
بدینوسیله اینجانب پُل برمر فرمانده ی نظامیِ عراق و حومه اعلام می کنم که عراق به دموکراسی مجهز گشته و از سلاحهای اتمی پاکسازی شد. به همین خاطر بنده قدرت را به چند نفر عراقی داده و خود رفع زحمت می کنم. از کلیه تروریستهایی که فصد داشتند در این مراسم شرکت کنند پوزش می طلبم. خیلی خیلی عذر می خواهم که به خاطر سردرد نتوانستم مراسم مفصلتری راه بیندازم.
روزنامه ی جمهوری اسلامی نوشت:" از یک باغ چهار هکتاری در شهرستان شیروان فقط چهارده درخت که نذر چهارده معصوم بوده اندبه بار نشستند!" چهارده معصوم کراماتشان زیاد است اما تعدادشان کم است و کفاف کشاورزی مملکت را نمی کند. ما باید روابطمان را با پیامبران گره بزنیم. رتق و فتق انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ما که افتاده با حضرت امام زمان. اگر بتوانیم کشاورزی خودمان را با پیامبران راست و ریست کنیم نانمان توی روغن است. از صد و بیست و چهار هزار درخت نذری بیست هزار پیغمبر کرامات نشان بدهند یک باغ چهل هکتاری آباد می شود. بیهوده نیست که شاعر می فرماید: گاه زرع بی خیالِ تخم و آب و کود باش امامی بیاب و بذرش کن و نذرش کن
سخنگوی آژانس انرژی اتمی گفت: " ایران باید اطمینان دهد که موضوع غافلگیر کننده ی دیگری در آینده مطرح نخواهد شد." بسمه تعالی اطمینان نامه! جناب حضرت آژانس بسیار محترم انرژی اتمی (دامة بازدیدُه) با سلام و تهنیت اینجانب جمهوری اسلامی ایران بدین وسیله بدان آژانس اطمینان می شود که بعد از این آن آژانس با موضوع غافلگیر کننده ی دیگری مواجه نخواهد شد. انشاء الله تعالی. البته ما به فعالیتهای صلح آمیز خود ادامه داده و اتم بیچاره و مستضعف را کما فی السابق غنی خواهیم ساخت. در مورد سانتریفوژ و "پی تو" و قس علی الهذا نیز ما کارهای بی صدایی خواهیم کرد که صدایش ممکن است بعدها بدر آید. من الله توفیق. احقر الممالک. الجمهوریُ الاسلامیُ الا یران
حاج حبیب الله عسکر اولادی مسلمان دبیر کل جمعیت یا حزب موتلفه فرمودند که انتخابات آینده ی ریاست جمهوری باید در آواز امام زمان باشد. وقتی حضرت امام زمان لیست نمایندگان مجلس را امضاء فرمودند واضح و مبرهن بود که حضرتش در مورد انتخاب رییس جمهور هم بی دخالت نخواهند ماند. با توجه به تکنوازی های گاه و بی گاه هاشمی رفسنجانی احتمال می رود که ایشان هم جزو این ارکستر باشند. با در نظر داشتن مقام والای حضرت رهبر و تماسهای مکرر ایشان با امام غایب شکی نیست که در این همنوازی، رهبری گروه نوازندگان به عهده ی ایشان باشد. حالا که انتخابات آینده در آواز امام زمان است فرصت را مغتنم شمرده برای ایشان آواز و برای خودمان سر انجام خوشی را آرزو می کنم.
طبق آخرين اخبار رسيده از زاهدان ، تا بعد از ظهر روز جمعه، حادثه انفجار تريلي بنزين در ايستگاه سپاه پاسداران و نيروهاي انتظامي در نصرت آباد زاهدان قريب به صد كشته و صدو شصت و چهار زخمي بجاي گذاشت. دنباله خبر
رییس قوه ی قضاییه گفت: "ما دارای یک سیستم و نظام قضایی کارآمد، کم نظیر و حتی بی نظیر هستیم!" ****** شخصی الاغی داشت پیر و مردنی که پایش می لنگید. به دوستی گفت: این الاغ باربر و زبر و زرنگ است و منزلی را به دمی درنوردد. دوستش به الاغ که از ناتوانی خفته بود رو کرد و گفت: چون است آنچه که تو گویی من در این حیوان نبینم؟ شخص گفت: مالکش نیستی. چون شدی بیشتر هم خواهی دید. ****** شیخا! قضای تو به قضای حاجت ماند تا نکنیمش، هر دم فشارش می کُشد ما را
سخنگوی قوه قضائیه گفت: اگر خانم زهرا کاظمی در لحظه ی دستگیری فیلم را در اختیار مأموران می گذاشت این اتفاقات پیش نمی آمد. من هم فکر می کنم زهرا کاظمی مقصر است. سری که با برخورد به یک جسم سخت بشکند و خون ریزی مغزی بکند چرا فکر عکس گرفتن را در خود می پروراند. در مورد این پرونده پای اسلام، نظام، رهبری و دستگاه قضایی در میان است. هر کدام از اینها را مقصر بدانید چون آنها را حضرت امام(ره) با شگرد مبارک خود به هم گره زده اند، کافر می شوید. می مانیم من و شما و زهرا کاظمی که هر سه مقصریم. من که فرار کرده ام شما هم سعی کنید نان را به نرخ روز بخورید. در مورد زهرا کاظمی: کل نفس ذائقةالموت. هوالباقی!
آیت الله مکارم شیرازی فرمودند: ایران در دنیا دوست واقعی ندارد. از نیکاراگوئه گرفته تا مالزی و از چاد گرفته تا هراتِ افغانستان به نفت خورها نفت دادیم و به موشکی ها موشک و به دلاریها دلار. کوفتشان بشود! امروز ما مانده ایم و عمامه ی مان. برای ملت از علی گفتیم و یتیمچه به خوردشان دادیم ولی خودمان کباب حسینی خوردیم و فرعونی زندگی کردیم. امارات متحده عرب را که می شود با یک تاکسی گشت و غروب به هتل برگشت ناو راه می اندازد و حمله می کند و نا خدایِ خداداران را می کشد. دوست واقعی که نداریم هیچ، یک هوا دار که تهش باد ندهد هم نداریم. این از آن روست که شاعر می فرماید: ای که عمری کِشته ای زهرِ هلاهل امید شهد زجهان چرا می بری؟
دادستان کل کشور فرمودند: شرایط زندان به گونه ای است که انسان می خواهد آنجا بماند! درست است، اولی که می افتی زندان چنانت می زنند که اگر بیرونِ درِ زندان هم رهایت کنند می خواهی همانجا بمیری و به قبرستان بروی. زخمهایت بهتر شد چنان بی خوابت می کنند که اگرفرصتی دست داد می خواهی تا قیامت بخوابی. بعد وقتی به زور با داشتن زن و بچه از تو اعتراف تلویزیونی گرفتند که هم فاعل ملعون بوده ای و هم مفعول مغبون. خانه رفتنت برای چیست.
قاضی مرتضوی معتقد است مهمترین مشکلی که مأموران راهنمایی و رانندگی در سطح تهران دارند مسلح نبودن آنهاست! اصولاً در هیچ کجای دنیا نتوانسته اند مسئله ی ترافیک را با مأموران غیر مسلح حل کنند. ممکن است در غنا و موزامبیک مأموران راهنمایی و رانندگی اسلحه نداشته باشند، این اولاً مربوط می شود به ترافیک نداشتن آنها ثانیاً به بی پولی آنها. اما اکثر کشورهای صنعتی جهان که دستشان به دهانشان می رسد بودجه ی عظیمی برای مسلح کردن مأموران راهنمایی و رانندگی خود دارند. اصولاً رانندگان یا انقلابی هستند یا ضد انقلاب. رانندگان انقلابی که خود همیشه مسلح هستند و در ترافیک و غیر ترافیک هر وقت صلاح بدانند سلاح خواهند کشید. اما روی سخن با رانندگان ضد انقلاب است که هر جا فرصت بیابند راه بندان بوجود می آورند. به همین خاطر مأموران راهنمایی و رانندگی ما باید مسلح باشند تا به محض برخورد با چنین رانندگانی مسلسل کشیده آنها را از صف ترافیک و صفحه ی روزگار حذف نمایند. بی خود نیست که شاعر می فرماید: کیف تریاک به منقل و وافور است مأمور بی سلاح چو قصاب بی ساطور است
باد شیپور می زند بین گرگ و گوسفندان جنگ شده کفتارِ پیری - و چند خوک بلندی ها را به نفع گرگ گرفته اند روباها با دمب خود گردو می شکنند خشمی کور یکه تاز میدان است نمی شود عبور کرد از دهها گذر بسته روباها در صف مقدم جبهه قرار دارند می شود با آنها صحبت کرد به کدام حرفشان می شود بست دل را؟ خوک ها پشت آن ها هستند کسی زبان آنها را نمی داند و گرگ ها! همیشه به چنگ و دندان متکی بوده اند. وقتی باد شیپور می زند! شما منتظر تمام شدن کدام داستانید؟ در این جنگ فقط روباها می رقصند ماجرا زشت شروع شده چنان زشت که تاریخ هم آن را نخواهد نوشت: انسانی سر انسانی را می بُرد
در نامه ای به خاتمی فرزندان علیجانی و صابر، آزادی بازداشت شدگان ملی مذهبی را خواستار شدند. خاتمی کاری که نمی تواند بکند ولی در پاسخشان اگر نامه ای بنویسد متنش چنین خواهد بود: فرزندان علیجانی و صابر(حفض هم الله تعالی عنهما) مرقومه شما را خواندم. در جامعه ی دین سالار امروز که تمدن اسلامی در گفتگوها ادغام شده است، ملتها باید در تکوین اعتقادات اعلای خود از ارزش های والا آویزان شوند. تهاجمات فرهنگی و گستردگی های دشمنان در سطح جهان و بین الملل از مشخصه هایی است که تاب تمامیت خواهی را به ملت زیر فشار فشار می دهد. روند مجلس ششم از آغاز پروژه اصلاحات شفافیت ها را در دین سالاری مردمی فرو کرده است. اما تکسر این مسائل در گفتگوی تمدنها متجلی بوده و بحمدالله تحت رهبری های حضرت رهبر و قانون اساسی شکلی جدید برای شما و زندانیان عالی مقامتان خواهد گرفت: مرو در بحر معنی که در انطاق من پوست فراوان بینی و مغز هیچ!
آیت الله مشکینی گفت: تشکر ویژه دارم از حضرت بقیة الله (عج) که وقتی هفت ماه پیش در شب قدر فرشتگان الهی لیست اسامی نمایندگان مجلس هفتم و نام و آدرس آنها را به حضرت دادند، حضرت هم همه ی آنها را امضاء کردند. من هم از آیت الله مشکینی تشکرویژه خواهم کرد اگر روشن بفرمایند: فرشتگان الهی لیست را از چه کسی و در کجا تحویل گرفتند. و حضرت بقیة الله (عج) چگونه آدرس آنها را کنترل فرمودند. در ضمن آیا فرشتگان برای دادن لیست، همه در چاهِ مبارکِ آن حضرت رفتند یا یک نفر به نمایندگی وارد چاه شد؟ ایشان امتنان خاص مرا هم خواهند داشت اگر روشن بفرمایند از چه زمان آن حضرت مهر زدن را کنار گذاشته و برای خود امضاء اختیار فرموده اند. در خاتمه برای آیت الله مشکینی بقایای ریاست مجلس خبرگان را مسئلت دارم. یا ایها ا لذین آمنوتفکرو فی المزخرفات
خری برای گوسفندان سخنرانی می کرد. نطق خر که طولانی شد و گوسفندان خم به ابرو نیاوردند کره خری از گوسفندی پرسید چه می شود شما را که گوش می دهید این حیوان چهارپا را؟ گوسفند لختی خیره به کره خر نگریست و گفت: ما این خر را از کره خری می شناسیم. آنزمان چون تو جانب ما را داشت اکنون که خر شده یادش رفته. بیت: ای که بز می پنداری این و آن را شاخ دارند!مواظب باش! ماتحت خود را
آموزش و پرورش استان اصفهان ثبت نام از دانش آموزان افعانستانی را ممنوع کرده است. سرگردانیِ هیفده هزار دانش آموز افغانستانی مرا یاد سیبل هدینگام انداخت. روستایی است در انگلیس نزدیک آکسفورد که تمام ساکنینش با منطق ما کافر بودند. موقع باز شدن مدارس بود. وضعیت پاسپورت و ویزایمان درست که نبود هیچ، خیلی هم قاچاقی زندگی می کردیم. باز شدن مدارس و هدر رفتن وقت بچه ها وادارم کرد جرأت کنم و برای گرفتن اطلاعات تا مدرسه بروم. رییس مدرسه اول سه تا صندلی برای بچه ها گذاشت و از یک ظرف شیشه ای به آنها شکلات تعارف کرد. بعد با من دست داد و خودش را معرفی کرد و بدون آنکه منتظر بماند نشست پشت میز و رو کرد به بچه ها و گفت: اول اسم کدام خوشگل را بنویسم؟ اسامی را از کج و معوجترینشان شروع کردم تا رسیدم به آخری. پرسید: کارنامه ی سال قبلشان را داری؟ گفتم: با عرض معذرت... گفت: اشکالی ندارد. سوادشان را می سنجیم و توی کلاس مناسب می گذاریمشان. گفتم: نه جناب! ما اصلاً اقامتمان زیر سئوال است! از بالای عینک نگاهِ کافریِ تعجب زده ای کرد و گفت: آن قضایا مربوط می شود به شما و اداره ی گذرنامه. از نظر من وقتی مدارس باز هستند و کودکان در سن مدرسه باید سر کلاس درس باشند نه در خانه. وقتی برمی گشتم با خودم گفتم: عجب کافرِ انسانی! حیف که مسلمان نمی شود.
تعدادی از کارگران شهرداری زاهدان به عنوان اعتراض جلوی خانه ی کارگر جمع شدند. من فکر می کنم این آقایان قاچاقچی هستند. اگر نیستند مگر توی ایران شهرداری کم بود که اینها رفته اند شهرداری زاهدان استخدام شده اند؟ تازه اگر هم کارگر باشند، کافرو ضد انقلابند. کارگرمسلمان انقلابی مگر مغز خر خورده که تحصن کند؟ حالا کاش طوری شده بود: هفت سال قبل تعاون مسکن شهرداری از آنها نفری دو و نیم میلیون تومان گرفته که برایشان خانه بسازد. امروز زمینها و خانه ها را یک عده " متصلتر" صاحب شده اند. بی صبری اینها نشانه ی بی ایمانی اینهاست. عجب رویی دارند این بلوچ ها و سیستانی ها. بی خود توی شهرداری استخدامشان کردند. به اینها رو بدهید فردا توقع می کنند آقای استاندار توی وبلاگ پر بارش به اینگونه مسائل آبکی هم بپردازد. بیخود نیست که می کشند اینها را و اعلام می کنند کشتیم تعدادی قاچاقچی را!
با اینکه من علاقه ی چندانی به مشکلات ندارم اما به نظر می رسد که آنها عاشق من هستند. اخیراً تعدادی از آنها دسته جمعی به سراغم آمدند و نزدیک بود با محبتهای خرکی خود دمار از روزگار من بدر آورند. خوشبختانه این بار نیز توانستم از دست آنها جان سالم بدر برم. اینکه این بیرون آمدن چقدر طولانی باشد و دوباره کدام دسته هوس دیدن بکند، چیزی است که همیشه از پیش بینی اش عاجزم. اما دم غنیمت است. هم سلام می کنم و هم عذر خواهی از غیبت صغری و هم تشکر از محبتهای بیکران. متأسفانه اینگونه به نظر می رسد که در غیاب من جهان دور برداشته و دمار از روزگار خیلی ها در آورده. دل خنک دارید که در وبلاگ آنرا سر جایش می نشانیم و توی دهانش می زنیم و خودمان جهان تعیین خواهیم کرد. باید در صحنه ماند که راز بقادر صحنه ماندن است.