عبدالقادر بلوچ
 
دفترچه ی تعزیرات
مرد سی و پنج ساله ای را از بستر بیماری می برند که ضربات شلاقش را بزنند.
چهار روز بعد وفات می کند. اعلام کرده اند مرگ او بر اثر ایست قلبی بوده.
ما از آقای غلامعلی رییس آینده ی مجلس و آیت الله شاهرودی وزیر وزارت امر به معروف در خواست داریم قانون بکنند که تمام آحاد ملت دفترچه ی فشار خون و توان قلبی جهت تاب آوری تعزیرات را تهیه و همیشه با خود حمل کنند. تا در این برهه ی خاص از زمان که دشمنان نظام در حال توطئه هستند قلب ضعیف یک مجرم آبروی نظامی را لکه دار نکند.(تکبیر)
عقربه های اصلاحات
غلامعلی حداد عادل فرموده اند که عقربه های اصلاحات را به عقب بر نمی گردانند بلکه آنرا تنظیم می کنند. غلامعلی خان واقعاً از همین الآن دارد برای مملکت کار می کند. فکرش را بکنید فردا که برود آن بالا به صندلی ریاست مجلس تکیه بدهد چه می کند.
این فکر مار و عقرب های آخرت حواسی برای آدم نمی گذارد. من تا همین دیروز متوجه نشده بودم که اصلاحات عقربه دارد. اما حمد ایزد منان را که امروز به برکت انتخابات مجلس هفتم پی به عقربه های این حرکت شوم بردم.
اگر با غلامعلی تنظیم شدند که هیچ. نشدند، باید حضرت رهبر بزند توی دهانشان و خودش عقربه تعیین کند. باز هم مفید واقع نشد، باید بدهیمشان دست سعید مرتضوی تا با جسم سخت بیفتد به جانشان و با روش های مکتبی برای همیشه تنظیمشان کند.
وزارت امر
آیت الله شاهرودی دارد از استعداد آیت ا للهی اش استفاده می کند. ایشان پیشنهاد کرده اند مجلس هفتم ترتیبات ایجاد وزارت امر به معروف و نهی از منکر را فراهم بیاورد.
این فکر ِاداره کردن مملکت با شلاق، سابقه ی تاریخی دارد. اما قانون مدونی برایش نداشته ایم. وزارتِ امرِ به معروف و نهی از منکر که به مرور می شود «وزارت امر» فکری به حال این نقیصه خواهد کرد.
وزیر این وزارت خانه باید آیت اللهی باشد. که بهتر از آیت الله شاهرودی کسی را نداریم.
مشاوران و مدیران دوایر وزارت خانه باید حجةالاسلام باشند. مدیران کل استان ها ثقةالاسلام، و سایر کارمندان اداری باید از طلاب حوزه های علمی باشند.
در مرکز هر شهر باید میدان تعزیرات بسازیم تا اگر اوامر اداره«امر به معروف» را کسی گوش نداد، «اداره نهی از منکر» گوشش را گرفته به میدان تعزیرات ببرد.
سرعتمان خوب است. تا پایان مجلس هفتم، به امید حق، از دروازه های تمدن بیرون خواهیم زد.
روحانی در هند
نخست وزیر هند به روحانی: آمریکا به ما فشار کرتاهی که اطلاعات شما را به آن ها رد کرتاهی.
روحانی: یا اخوة الهندی! ما بیست سال است انکار کرتاهی. شما یک بار هم نتوانستن کرتاهی؟
محاکمه ی نظامی
ایالات متحده بعد از دو سال که ششصد نفر را در خلیج گوانتانامو ی کوبا زندانی دارد اعلام کرده است که دو نفر از آن ها را که محافظان شخصی بن لادن بوده اند به جرم توطئه برای ارتکاب جنایات جنگی محاکمه ی نظامی می کند.
تا جایی که من می دانم محافظان شخصی، چسپیده به شخصی که باید محافظتش کنند راه می روند. احتمالاً این ها که سراغ بن لادن رفته اند اول محافظانش را دستگیر کرده اند تا در مرحله ی بعد سوت زنان بروند خودش را دستگیر کنند. ولی وقتی بر می گردند می بینند بن لادن گذاشته و رفته.
اینکه محکمه ی نظامی می تواند مستقل و بی طرف باشد یا روند این دادرسی می تواند منصفانه باشد به من و شما ربطی ندارد. مهم این است که این ها محافظ شخصی بوده اند و شما می دانید که کار «محافظ» جماعت در طول تاریخ همین بوده: توطئه برای ارتکاب جنایات جنگی.
ژاپن اسلامی
غلامعلی حداد عادل که شده شاگرد اول انتخابات حالا دارد نبوغ خود را نشان می دهد. ایشان فرموده اند قصد دارند ایران را تبدیل به ژاپن اسلامی بکنند.
فرض کنید که ایران بشود ژاپن اسلامی. با استفاده از قدرت تولید خود شتر های sony می سازیم و آن ها را سوار می شویم. اگر سنی های مملکت اعتراض کردند، برایشان دهان بند ناسیونال می سازیم.
یک سری رموت کنترل حجاب ساز تولید کرده می دهیم دست خواهران زینب تا با فشار دادن دکمه از راه دور رو سری زنان بد حجاب را بکشند سر جایش و ماتیکشان را خط خطی بکند.
تعدادی دستگاه های ضد انقلاب سنج با قدرت پخ پخ کردن ساخته به نویسندگان و شعرا آویزان می کنیم.
یک سری رباط بسیجی می سازیم تا در اغتشاشات دانشگاه بتوانند از دیوار صاف بالا رفته دانشجویان را از پنجره ها به پایین پرت کنند.
با ترکیبی از تکنولوژی و ایدئولوژی و اوراد، برای نشریات کاغذ هایی تولید می کنیم که وقتی کسی بر علیه نظام چیزی روی آن ها بنویسد نشریه دود بشود برود هوا. خودش سوسک بشود برود زمین.
دستگاه های الکترونیکی ای که به بر جستگی های برادران و خواهران حساس بوده و جیغ بنفش بکشد برای اماکن عمومی می سازیم تا جدایی مرد و زن را مدرن کنیم.
برای ولی فقیه هم یک آسمان کوچولو ی مصنوعی با رعد و برق و باد و باران و سیل و زلزله می سازیم تا قدرت اجرایی هم سطح مقام خود داشته باشد و هر کس و هر منطقه را که اورا به خشم آورد کن فیکون کند.
آنوقت انتخابات آزاد خواهد شد و مملکت اسلامی در پیدا کردن چهره هایی مثل غلامعلی بیست و پنج سال معطل نمی شود.
کف زدن
حجةالاسلام کروبی رییس مجلس که حالا رفوزه هم شده گفت کف زدن در ماه محرم ایراد دارد.
کف زدن یا همان دست زدن عملی است که در زمان های بسیار قدیم مردم ایران در پایان جلسات برای بیان احساسات خود از آن به جای صلوات و الله اکبر گفتن استفاده می کردند. این نوع کف زدن در ماه محرم بسیار ایراد دارد. ما که یازده ماه سال را تفریح کرده به سینما می رویم و در جزایر خوش آب و هوا به گشت و گذار می گذرانیم باید بدانیم که این یک ماه برای سوگواریست. از آغاز ماه محرم ما نباید منتظر حجج اسلام باشیم تا بیایند و برای ما روضه بخوانند. آن ها امروزه برای مااز سنگر ریاست و قدرت پاسداری می کنند. خود ما باید برای خودمان روضه بخوانیم و خودمان هم باید سوگواری کنیم. اگر ما در عرض روز برای خودمان روضه بخوانیم و شب گریه بکنیم، آنوفت هوس دست زدن از سرمان می پرد.
کسانی که در پایان جلسات عادت به دست زدن دارند در بین جلسات هم ممکن است دست بزنند. در بهار، در پاییز، در زمستان و از همه بدتر در رمضان و ذی الحجه و محرم نیز ممکن است چنین کنند. و این یک کار یزیدیست و ملتی که حسینی است هر وقت که کف بزند محرم کف نمی زند.
ایراد عباد القادر
عبدالقادر خان پدر بمب اتم پاکستان در قبال دادن قطعات دستگاه یک چیزی «فوژ» به جمهوری اسلامی سه میلیون دلار از آن ها در یافت کرده. عبدالقادر خان قبلاً قهرمان ملی پاکستانی ها بود. اما حالا علاوه بر آن مقام، میلیونر ملی آن ها هم شده.
این دست و دلبازی، ایراد همه ی ما عبدالقادر هاست. بمبی، اورانیومی، چیزی دم دستمان باشد می دهیم همه ببرند. دهشاهی، یکقرانی کسی داد دستش را کوتاه نمی کنیم. مسئله ی پولش نیست، رد احسان در اسلام جایز نیست.
نتایج انتخابات زاهدان
کسانی که نتایج انتخابات را دنبال می کنند برای آنکه از جریان انتخابات در سیستان و بلوچستان با خبر شوند به فاتح و محکوم سری بزنند.
گزارشی از درگیری ایذه
وقتی نماینده ی باغ ملک در انتخابات برنده می شود، مردم ایذه که جمعیت بیشتری دارد کاسه ی زیر نیم کاسه را می بینند و لذا هفتصد هشتصد نفر آن ها برای اعتراض می روند جلوی فرمانداری. برادران انتظامی که بر خلاف نیروهای نجاتی که به بم رفتند، از سرعتی فوق العاده بر خوردارند مثل برق به محل می رسند.
وقتی مردم از رو نرفته شروع می کنند شعار دادن و سنگ پرانی، برادران انتظامی به شکم افتاده نشانه گیری کرده شروع می کنند به شلیک هوایی. در این هنگام خداوند می بیند چپ و راست گلوله است که به طرف آسمان می آید. با اشاره اش، ملائک در چشم به هم زدنی تمام گلوله ها را در هوا می قاپند و وقتی پی به مقصد اصلی آن ها می برند فشنگ ها را به پا و شکم و سینه ی مردم ایذه فرو می کنند. که در نتیجه عده ای نازک نارنجی زخمی و تنی نیز حتی می میرند.
در این هیر و ویر آقای عزراییل معلوم نیست روی چه حسابی می رود نماینده ی قبلی ایذه در مجلس را قبض روح می کند!
حالا یک عده می گویند او در درگیری زخمی شده و سپس دار فانی را وداع گفته، اما عده ی دیگری می گویند نامبرده خودش از قبل مردنی بوده و مرده. والله اعلم بالصواب.
بزن بزن بود
ماه گذشته ما ایرانیان عجب بزن بزنی راه انداختیم:
طرفداران ولایت فقیه با شرکت در انتخابات، مشت محکمی به دهان آمریکا زدند.
اصلاح طلبان با تحصن در مجلس، پس گردنی محکمی به حضرت رهبر زدند.
شورای نگهبان با رد صلاحیت ها، سیلی محکمی به اصلاح طلبان زد.
حضرت رهبر با حمایت از شورای نگهبان، مشت محکمی توی شکم خاتمی زد.
ملت با عدم شرکت در انتخابات، اردنگی محکمی به نظام زد.
خاتمی هفت سال است دارد زور می زند، اما هنوز نزده است.
اطلاعیه
بدین وسیله به اطلاع کلیه ی خواهران و برادران عزیز می رساند که چند روز پیش جناب حضرت حجة الاسلام روحانی شفاهاً توصیه فرمودند که روزنامه ها نباید نامه ی عده ای از نمایندگان گمراه را که حضرت رهبر را«گردن کلفت» خطاب کرده بودند چاپ کنند. اما با بهره گرفتن از امدادات غیبی متوجه می شوند که روزنامه های شرق و یاس نو دارند اقدام به چاپ آن نامه می کنند. ایشان هیچ توصیه ای نمی کنند اما سربازان گمنام امام از راه رسیده روزنامه های مذکور را توقیف انقلابی می کنند. ولی دشمنان نظام شک دارند که شاید حجةالاسلام با سربازان گمنام امام در ارتباط است. به همین خاطر نامبرده در جمع خبرنگاران فرمودند که تا کنون توقیف هیچ روزنامه ای را صادر نکرده اند.
لذا از کلیه ضد انقلاب ها در خواست می شود به راه راست هدایت شده اینقدر به این روحانی مشکوک نباشند.
جمعی از سربازان گمنام امام
خاتمی و دو تایش
بزرگی مستجاب الدعوه سالی سر به زانوی تعبد همی داشت و چون سال بر می آمد برای دمی سر بر می گرفت. پس اگر کسی را از او درخواستی بود. دست به درگاه الهی بلند می کرد و می گفت: بدهش. حق سبحانه و تعالی چنان می کرد. و بزرگ دوباره تا سالی سر بر زانوی ذکر می نهاد.
شخصی که محاسبه چون من نمی دانست مدتی مانده به سال گمان برد که امروزش سال به سر آید. پس بدانجا شتافت. و چون هر روز گذشت و بزرگ سر بر نیاورد. خود را دلداری همی داد که فردا سر بر آورد.
چون زمان طولانی شد، مرد هر روز بر خشمش افزوده می گشت. آنگونه که تا بزرگ سر بر گرفت او در آتش خشم بسوختی. بزرگ پرسید چه می خواهی؟ و شخص با غیظ گفت: بیضه!
بزرگ دست به آسمان برد و گفت: بدهش. و دوباره سر بر زانوی ذکر همی نهاد.
پس در دمی از سر تا به پا از بدن شخص بیضه همی رویید.
چون بدان هیبت نمی شد که به خانه بشود. سالی صبر کرد. بزرگ که سر برآورد و پرسید چه می خواهی؟ از سر تا به پای خود اشاره کرده پرسید: این چه آزار است که رساندی مرا؟
بزرگ دست به آسمان کرد و گفت: بگیرش. و دوباره سر به زانوی تعبد نهاد.
پس هر چه بیضه بود غایب شد از جمله دوتای خود شخص.
چاره نبود، جز سالی انتظار. شیخ که سر بر گرفت و پرسید چه می خواهی، مرد گفت: به کرامات توام امید نیست. از تو هیچ نمی خواهم، جز دو تای خودم را.
انتخابات
بایدبه رهایی اندیشید
بحث گردن کلفتی
حضرت رهبر مدتی پیش غیر مؤ دبانه اما در لفافه نمایندگان مجلس و بعضی از اصلاح طلبان را گردن کلفت خطاب کرد. نمایندگان مجلس حالا مؤدبانه اما باز هم در لفافه حضرت رهبر و شورای نگهبان را گردن کلفت خطاب کرده اند.این یا از علائم آحر الزمان است یا از نشانه های آخر الرژیم.
هر چه هست این نمایندگان دارند بد جور اخلاق ما را خراب می کنند.وقتی نمایندگانی که به رهبر کبیر انقلاب و قانون اساسی نظام و اصل ولایت فقیه و دستاورد های انقلاب اعتقاد دارند به حضرت رهبر نظام بگویند گردن کلفت شما از پنجاه میلیون ضد انقلاب توقع دارید ایشان را چه خطاب کنند؟
اخبار مکتبی
می گویند سپاه دو تا سه میلیون شناسنامه در پاکستان چاپ کرده تا در انتخابات تقلب کند. احتمال اینکه درست باشد فراوان است! چون ایران سر تا پا یک میلیون و ششصد و هشتاد و شیش هزار و خورده ای کیلومتر مربع وسعت دارد و تأیید می فرمایید که در قفسی به این کوچکی نمی شود شناسنامه ی تقلبی چاپ کرد.
آن ها را راحت در راولپندی پاکستان چاپ می کنند و می ریزند شان توی گونی، و برای رد گم کردن یک علامت شکستنی است می چسپانند به گرده ی گونی و می فرستندشان لب مرز. از آن جا که بار شترشان هم بکنند یک روزه می رسند زاهدان. از زاهدان تا برسند تهران آب از آب تکان نمی خورد. ولی همین کار را اگر بخواهند توی زیر زمین چاپ خانه ی کیهان شریعتمداری بکنند، عالم و آدم خبر می شوند.
نتیجه ای که می شود گرفت این است که: در جمهوری اسلامی اخبار بیشتر مکتبی هستند تا فکر کردنی.
انتخاب بصیرانه
رییس سازمان زندان های ایران اعلام کرد که یک نسخه از زندگینامه ی کاندیدا های نمایندگی را به زندانیان خواهند داد تا با بصیرت در انتخابات شرکت کنند.
مجسم کنید در ِ سلول ِ شخصی را که محکوم است به پنجاه ضربه شلاق و سپس اعدام،بزنند و از سوراخی، زندگینامه ی حجةالاسلامی را بدهند دستش. و او شروع کند به خواندن:
در تاریخ فلان از روستایشان به حوزه رفت و آنجا الف دوزبرأن و دو زیر إن و دو پیش ان را خوانده سپس عازم نجف اشرف گردید. پس از مدتی به ایران آمده موج سواری را آموخته و اکنون سر از انتخابات در آورده.
وقتی طرف این زندگینامه را خواند و تمام کرد دستی به سبیل هایش می کشد. آن ها را پیچی می دهد. در تاریکی سلول به نقطه ای خیره می شود. خوب که بصیر شد منتظر روز انتخابات می ماند. آقایان صندوق را می برند پیشش و آن بابا از سوراخ فوق الذکر رأی خودش را می اندازد درون صندوق.
غروب همان روز پنجاه ضربه شلاقش را می خورد و سحر گاه هم اعدام می شود. این گرچه کمی پیچیده است اما به آن می گویند: انتخاب بصیرانه در مردم سالاری دینی قبل از اعدام.
چهار شرط اصلی
حضرت رهبر فرمودند: تدین- کارآمدی- دلسوزی و شجاعت چهار شرط اصلی انتخاب کاندیداهای مناسب و شایسته است.
فرض کنید شخصی خودش را کاندیدای نمایندگی می کند.
تدینش به راحتی از اسمش و از ته ریشش و از اثر مهر بر پیشانیش معلوم می شود.
کارآمدیش را امام جمعه محل مثل توپ می تواند تشخیص بدهد.
ته و توی دلسوزیش را می شود با چهار تا سئوال مکتبی در آورد.
میماند مسئله ی شجاعت. هر چه فکر کردم این را چطور می توانند بفهمند عقلم به جایی نرسید. احتمالاً همانطور که طرف جلوی گروه انتخاب ایستاده برادری یک پاکت میوه را باد کرده از پشت، بغل گوشش می ترکاند. بعد، از بالا تا پایینش را بازدید می کنند، اگر جایی را زرد کرده بود رد صلاحیت می شود. نکرده بود حتی اگر از هر دو گوش کر باشد نماینده می شود.
پاپ و جمهوری اسلامی
پاپ به خرازی: ما خودمون یه زمانی از اینا می بردیم آفریقا. برو جانم. برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه.



**********

پاپ به خرازی: ببین اون پاکت اعتبار نامه رو گذاشتی رو میز با این مشت همچین بکوبم رو دماغت که تا جماران پیاده بدوی.



**********

پاپ: هر وقت نمایندگان جمهوری اسلامی رفتن بگین من بیام بیرون.

جنبش نرم افزاری
حسن عباسی نامی، در سخنان پیش از خطبه ی نماز جمعه تهران گفت: جنبش نرم افزاری این نیست که حاکمان دینی باشند اما سیستم با نرم افزار سکولار اداره شود.
راستش حسن آقا پر بی ربط هم نمی گوید.رؤسای سه قوه آیت الله هستند. رییس جمهور و رییس مصلحت و رییس ارگان رسمی حجةالاسلامند. اعضای شورای نگهبان فقها هستند. مملکت از سر تا به پا به دست معممین است. آنوقت کامپیوتر را که در خانه روشن می کنی ویندوز اکس پی با موزیکی که بل گیت نا مسلمان رویش گذاشته ظاهر می شود.
ما یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر داریم. ولی نرم افزارها هنوز نام هایی از قبیل "کرول درا، ورد، اکسل و فتو شاپ"را یدک می کشند.سکولاریسم شاخ و دمب ندارد یعنی همین. باید از همین امروز جنبش نرم افزاری را راه انداخت: پنجرةالمعارف به جای ویندوز اکس پی. کرامات الانسانی برای کرول درا. الدکان التصویری برای فتو شاپ.
بقیه را شما خواهران و برادران پیشنهاد بفرمایید. اجرکم عندالله.
ماجرا ی شیطان
آیت الله مصباح یزدی در مورد جریانات اخیر اظهار عقیده کرده و فرمودند: عده ای داشتند چرت می زدند که شیطان وارد مجلس شد.
ایشان جریان را نفرمودند اما ماجرا از این قرار بود:
وقتی خورشید انقلاب طلوع کرد. هنوز بساط صبحانه ی انقلابی را، خلخالی جمع نکرده بود که جنگ شروع شد. شترق شترق بمب و موشک و جوان بود که می افتاد زمین. و چون جنگ نعمت بود. رفسنجانی اصرار داشت تا پیروزی بجنگیم. ولی حضرت امام صلح زهرماری را سر کشیده در نتیجه ما به هر بدبختی که بود صلح را کردیم.
خورشید هنوز سه ربع و نیم چارک داشت تا به اذان ظهر برسد. و تازه برادران از حجامت زندان های انقلاب فارغ شده دست ها را نشسته بودند که اتفاق «ارتحال» پیش آمد.
از قبرستان که بر گشتند نهار حاضر شده بود: کباب تنوری ملت، آبگوشت آزادی، و ته چین استقلال. تا اذان ظهر «ولاتسرفو» را فرستادند دنبال نخود سیاه و همه جا «کلو وشربو» بود که بیداد می کرد.
نماز خوانده نخوانده شکم ها بر آمده پلک ها سنگین شد. عده ای در دانشگاه ها و مطبوعات داشتند چرت را می زدند که شیطان از دنده ی چپ انقلاب وارد گود شد. یک گفتگوی تمدن ها از جیبش در آورده آتیش زد . یکی دو پک عمیق زده عازم مجلس گردید. جلوی در مجلس به ریش همه ی هوا داران دربند و در بلا، یک خنده ی اصلاح طلبانه کرده و پرید داخل مجلس. از اینجا به بعدش را خودتان بهتر می دانید.
بیست ودوم بهمن
آن مرد را آوردند.آن مرد را با «ایرفرانس»آوردند. قطب زاده هم آمد ولا کن اورا بردند. بازرگان نخست وزیر گردید. بنی صدر رییس جمهور شد. خلخالی را حاکم شرع کردند. کرمعلی میوه فروش سردار سپه شد.
بابا آب داد. ماما نان داد. من که فراری شدم یکی اول یکی بعداً جان داد. دارا وسارا پناهنده شدند. کبری و صغری خواهر بودند. کبری سنگسار شده است. صغری «رفیوجی»است. مراد و کرامت دوست بودند. مراد در جبهه شربت شهادت نوشید. کرامت جزو معلولین است.
ایران کشور ماست. کشور ما خیلی بزرگ است. ما سه رییس جمهور، دو فرمانده، و یک پادشاه داریم.
آن مرد شاعر بود. این زن نویسنده بود. آن پسر دانشجو بود. این دختر هنرمند بود. آن ها همه حلقه های یک زنجیر شدند.
این جوانک سعید مرتضوی است. او دادستان است. او جسم سخت دارد.
این آخوند عراقی است. او رییس دادگستر یست.
آن مرد که خندان است رییس اصلاح طلبان است.
این برج و بارو که به آسمان است مال شورای نگهبان است. رفسنجانی که هیچ کاره ای است، رییس مصلحت نظام است. حضرت رهبر کما فی السابق رهبر مستضعفان جهان است. آن گاو پیشانی سفید، که کراوات دارد پرنس چارلز ولیعهد انگلستان است. او «بم» دوست دارد که در این هیر و ویر در ایران است.
این کارنامه ی نظام است. آن دو ستاره ی درخشان یکی بهشت زهرا دیگری زندان است.
استعفا حرام است. انتخابات مال کافران است. ولاکن شرکت در آن وظیفه ی هر مسلمان است.
اینجا جمهوری اسلامی است. آنجا جهان است. اینجا بیست و دوی بهمن آنجا عصر ارتباطات است. ما در دهه ی فجر زندگی می کنیم. آن ها در صده ی اینترنت. در خانه ی ما هر کس یک شهید دارد. در خانه ی آن ها هر کس یک قایق تفریحی.
دارا در پیتزا فروشی کار می کند. سارا به فیزیوتراپی می رود. گردن او در تظاهرات کج شده است. دارا و سارا به فرزندان خود فارسی یاد می دهند و برای آن ها نوار ایرانی می خرند. من به یک نوار آن ها گوش داده ام:
«آباد باشی ای ایران/آزاد باشی ای ایران/از ما فرزندان خود دلشاد باشی ای ایران.»
رقص تمدن ها
وقتی گرگ با روباه برقصد طوفان می شود.

آتشکده
محمد کاظم انبار لویی سر دبیر روزنامه ی رسالت گفت : نمایندگانی که از طرف شورای نگهبان رد صلاحیت شدند جاسوس آمریکا بودند .
بعله بعد از دوران جنگ سرد ریخت و قیافه جاسوسان تغییر کلی کرد . جهان جاسوسی به طرز وحشتناکی بد سلیقه شد . عوض زنان بسیار زیبا و خوش اندام و هوشیار و مردان خوش قیافه و خوش تیپ و دانا ، سازمان های جاسوسی به معتقدین ولایت فقیه رو کردند . گمنام بودن و ناشناس ماندن که لازمه ی جاسوسی بود جایش را به تابلو بودن داد . چه کسی بهتر از محسن میر دامادی و برادر آقای خاتمی سراغ دارید که این خصوصیات را داشته باشد ؟ .
با توجه به روزه های سیاسی ای که این نمایندگان می گرفتند و با در نظر گرفتن تأ کید بار بارشان در هر اطلاعیه دال بر وفا داریشان به قانون اساسی جمهوری اسلامی ودست آورد های انقلاب ، شکی نیست که همه جاسوس آمریکا باشند .
تعجب اینجاست که آقای محمد کاظم چگونه توانست پی به این راز ببرد . آیا تأیید می فرمایید که ایشان باید از یکی از آیات عظام برای خود تعویذ چشم زخم بگیرند ؟.
سردبیر ها همیشه روشن بوده اند این یکی پاک آتشکده ای است .
تفسیر ی ولیعهدی
سفر پرنس چارلز ولیعهد انگلیس به تهران دوباره این سئوال کهنه را مطرح کرده است که آیا سیاست پدر و مادر دارد یا نه؟.
گرچه رفتن ولیعهد به ایران موضوع تازه ای نیست. اما باید اتفاقاتی افتاده باشد که به جای «آن ولیعهد» این ولیعهد به ایران سفر کرده است.
آگاهان می گو یند آن ولیعهد چون هنوز مطمئن نیست که آیا ولیعهد است یا شاهزاده یا رضاشاه دوم، به همین خاطر عجالتاً سفرش به تعویق افتاده.
عده ای که خود را به من مستشار روسی معرفی کردند گفتند: ولیعهد انگلیس با بستن کراوات آن هم در آستانه ی سالگرد انقلاب و وسط دهه ی فجر در واقع خواسته «آقا» بودن خود را در نظام «آقایان» به رخ بکشد.
یک مقام قد کوتاه اما بلندپایه گفت: این سفر چند سر، دارد. یک سرش در لندن، سر دیگرش در واشنگتن و سه چهار سر ریز و درشتش در کابل، بصره، بغداد و جنوب لبنان قرار دارند.
خبرهای تأیید نشده ای هست که بناست حضرت رهبر با صدور حکمی حکومتی بعد از سفر چارلز مرگ بر انگلیس را جزو دستاوردهای انقلاب اعلام کند.

***************

بر پهنای گردن این بابا و بر گشادی روی آن آقا می شود نوشت حکایت بدبختی قومی را.

فتنه دشمنان
رفسنجانی گفت تنش های سیاسی اخیر فتنه دشمنان است .
همانطور که همه ی ما می دانیم و بر ما واضح و مبرهن است ما دشمنان زیادی داریم . این دشمنان ما ، صبح ناشتا می نشینند پشت میزشان و شروع می کنند برای ما فتنه ساختن . بعد آخر شب که می خواهند بروند توی رختخواب می آیند لب پنجره رو می کنند به ایران و همه ی فتنه ها را مثل کفتر ول می کنند توی هوا .فتنه های زبان بسته هم دست خودشان نیست بکوب می زنند می آیند ایران و شروع می کنند تنش های سیاسی درست کردن . مدتی قبل تعدادی از این فتنه ها توی بلوچستان افتاده بودند به جان مردم و بکش بکشی راه انداخته بودند . بعد حواسشان پرت شد رفتند شهر بابک کمی کارگر کشتند . یکی از این فتنه ها که از بقیه چاق و چله تر بود ده روز پیش تیمسار پاسداردوزدوزانی را تیرباران کرد . چندتا از آن ها هم رفتند توی نماز جمعه جوانی را که به هاشمی رفسنجانی اعتراض می کرد دستگیر کرده کشان کشان بردند .حالا هم که این «تنش های اخیر » را راه انداخته اند. خداوند روز قیامت چشم این دشمنان را کور کرده آن ها را در آتش جهنم خواهد سوزاند .
عبدالقادرخان
عبدالقادر خان که بعضی از رسانه ها بر لج من اورا عبدالغدیرخان صدا می زنند ، در پاکستان مورد احترام خاص مردم است . دانشمندی است که برای آنها بمب اتم ساخته و پدر بمب اتم لفب گرفته .دیشب چنین دانشمندی بعد از اینکه با ژنرال پرویز مشرف ملاقات کرد در تلویزیون ظاهر شد و مسئولیت انتقال تکنولوژی هسته ای به ایران و لیبی و کره را شخصاً به عهده گرفت . و ضمن عذر خواهی از ملت و دولت .دولت پاکستان را از طفل شیرخواری بی گناهتر و معصومتر جلوه داد . ملت پاکستان آزاد است و مختار .و امیدوارم که آگاه هم باشد و بیدار .با اوست که با پدر بمب اتم خود چه می کند . هر کس اختیار پدر خود را دارد . آمریکا هم مسلح است و هم طلبکار .با اوست که با یار غار خود چه می کند . هر کس اختیار ژنرال های خودش را دارد . می مانیم من و شما که نه سر پیازیم نه ته پیاز . اما خودمانیم اگر آمریکا این کلک را پذیرفت ، عجب نجاتی کرده است ژنرال پرویز مشرف . آنوقت اگر ملت عبدالقادر خان را از پدری عاق کرد ، ژنرال او را به مقام ناجی بزرگ هم مفتخر بکند کم کرده است .
افکار عمومی
عسکر اولادی به نمایندگان مجلس گفت «افکار عمومی» را تحریک نکنید . من از اولش می دانستم که این عیکر اولادی پولش و سنش که از حدی فراتر رفت مسائل اقتصادی را رها کرده به سیاست رو می آورد .
گرچه حالا ایشان کسی را و کسی ایشان را تحریک نمی کند . اما دقیقاً می داند که نتیجه ی تحریک شدن چه می تواند باشد . کسی که تحریک می شود فشار خونش بالا می رود و از یک مرحله که گذشت داغ می شود ، آتش می شود و گر می گیرد . گر که گرفت به دنبال کسی می گردد که آتشش را خاموش کند . وقتی آن کس را دید با او کار هایی می کند تا فشار خونش پایین بیاید و آتش فرو کش کند .«افکار عمومی » هم اگر تحریک بشود آتش عمومی بالا می رود و گر گرفتن عمومی می شود . وقتی عموم آتشی شدند هوس می کنند ترتیب نظام را بدهند .
فرانسوی ها
سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه گفت : پاریس تحولات انتخابات در ایران را از نزدیک دنبال می کند .
این سخنگو توضیح بیشتری نداد و برای همین مشخص نیست که منظورش از نزدیک چقدر نزدیک بوده است . همسایه ما تعجب می کند که پاریس به آن بزرگی که یک شبه به خاطر حضور رهبر چین مثل خون قرمز شد . اصولاً چرا باید انتخابات در ایران را دنبال بکند . اما ما به او گفتیم یادش باشد که حسن روحانی همین چند روز قبل از آن جا آمد. وشیراک تا حالا الکی با هیچ آخوندی توی کاخ الیزه عکسی نگرفته .
یکی از بچه های بسیار بسیار بامعرفت اما کم سواد که مرتب مرا راهنمایی می کند قسم خورد که با چشم های خودش دیده که سر چهار راه انقلاب بغل میدان آزادی انتخابات داشت تخته گاز می دوید و پاریس از فاصله ی بسیار نزدیک داشت تحولاتش را دنبال می کرد . بنده البته به رویش نیاوردم ولی وقتی از من پرسید چرا پاریس تحولات حقوق بشر در ایران را از نزدیک دنبال نمی کند ، چند دقیقه ای به صورتش خیره شدم . ولی قبل از اینکه جوابی به او بدهم خودش گفت : به نظر من فرانسوی ها در ایران به دنبال «معامله اند» و بس .
کنده شدن
مولوی عبدالحمید امام جمعه ی اهل سنت زاهدان گفت : با اسلحه و زور نمی توان نظام را نگهداری کرد .
حیف که در تسنن مثل تشیع فتوا دادن مرسوم نیست . والا همین فرموده ی ایشان را که بیست و پنج سال است صدها نفر گفتند و زندان و شکنجه وکشته و فراری شدند به عنوان فتوای معتبر می بردیم می کوبیدیم جلوی فتوای حضرت رهبر . آنوقت ایشان می دانستند که فتوا دادن یعنی چه .
خوبی فتوا در این است که فتوا دهنده بادی در آستین و دستار و غبغبش می افتد که او را یکی دو متر از زمین می کند . اما بدیش در این است که از حد گذشت ، ذوق فتوا دهی مردم را بیدار می کند . مردم که فتوا دادند صحبت از یک نفر و یکی دو متر نیست .
آنوقت نظام و رهبر نظام و فتوا و فتوا دهنده از روی زمین کنده خواهند شد .
استعفا حرام شرعی است
حضرت رهبر استعفا را حرام شرعی اعلام فرمودند . احتمالاً روایتی از حضرت امام جعفر صادق(ع) در جایی دیده اند که فرموده باشد : الاستعفا الحرام در الشرایطی که الهوا پس باشدون .
و الا استعفا نه خوردنی است و نه پوشیدنی . بلکه عبارت است از عطای چیزی را به لقایش بخشیدن .مشکل ما فقیر بیچاره ها با این نوع فتواها در این است که از فردا یک عده حجج اسلام دفتر عقد و وکالت باز می کنند برای خواندن خطبه ی استعفا . و رؤسای ادارات به استعفا نامه هایی که ممهور به مهر حلال و شرعی سر دفتر داران رسمی نباشد محلی نمی گذارند .
ولی فقیه بودن این حسنش خوب است . روی زمین است . خلق و خوی و خصوصیات و نیاز های بشری دارد . مثل یک آدم معمولی کیف می کند . اما با مقامات آسمانی هم در ارتباط است . ما آدم های معمو لی که کم بیاوریم و گیر کنیم زر می زنیم . اماولی فقیه در چنان شرایطی از زر زدن مصون است . از بالا توی گوشش چیز هایی می گویند . و او سنگین رنگین فتوا صادر می کند .خاک بر سر شانس من ، حد اقل یک ولی فقیه هم نشدم .
آه، دلتنگم
اول خبر مرگ دکتر رحمانی و کمی بعد خبر مرگ محمد اشرف سربازی دلم را می فشارد . می خو اهم از کنار هر دو خبر بگذرم .به صفحه ی کامپیوتر خیره ام به دکمه های کیبورد نگاه می کنم .محمد اشرف سربازی جلوی چشمانم ظاهر می شود که در هتل سراوان کراچی پاکستان به عنوان رسپشن کار می کند . من با دکتر رحمانی که از لندن برای جراحی بلوچی از افغانستان به کراچی آ مده در همان هتل هم اتاقم . دل پری دارد . از پله ها که پایین می آییم چشمش به محمد اشرف سربازی می افتد . می ایستد .آه می کشد . دستش را به اشاره به طرف او دراز می کند و می گوید : بفرما این هم شاهد . مملکت بی قدر ، مسئو لان بی لیاقت و معیار های غلط سنجش اورا به رسپشنی این جا گمارده .
همان جا در همان هتل دم را غنیمت می شمریم ، یک استکان معرفت و ساعت ها حرف از ادبیات . از تاریخ . از گذشته های دور بلوچ و بلوچستان ، تا امروزیترین درد های این قوم ...
من و دکتر رحمانی طرح مشترکی داریم که ناکام می ماند . او پس از معالجه ی مریضش به لندن می رود و من به نا کجا آباد .ومحمد اشرف سربازی استاد با ابهت و مؤدبی است که در هتلی در پاکستان جا می ماند تا با حقوقی بخور و نمیر رسپشن گمنامی باشد برای مسافرانی نا آشنا .
نه دستم به کیبورد نمی رود . اشک را نمی شود نوشت . آه که من چقدر دلتنگم .
درخواست
جمهوری اسلامی از جامعه ی بین الملل در خواست کرده که سیزده هزار خانه پیش ساخته در اختیار باز ماندگان زلزله بم قرار بدهد . اگر این در خواست را کتبی نوشته باشند باید چنین چیزی شده باشد :
بسمه تعالی
اکنون که با مرگ بر آمریکا و بر اثر رهنمود های رهبر کبیر انقلاب کشور اسلامی ما با مرگ بر اسراییل به استقلال رسیده . و بر اثر مرگ بر روسیه و تلاش های نیرو های ایثار گر داخلی به خود کفایی در تمام زمینه ها غیر از مرگ بر انگلیس نایل آمده . و انواع و اقسام موشک ها ی شهاب یک و دو و سه ساخته . ودر فکر ساخت مو شک های قاره پیما هم بوده و خودمان ماهواره هوا می کنیم و در ضل توجهات ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف تأسیسات اتمی ما که حق مسلم ما است و هیچ کشوری حق ندارد که مانع ما باشد می رود که مشت محکمی به دهان همه بکوبد .وچه ...وچه... و...
از جامعه بین الملل در خواست داریم سیزده هزار تا خانه پیش ساخته در اختیار باز ماندگان زلزله بم قرار بدهند .
حضرت فاطمه زهرا در آن دنیا به شما عوض بدهد . و خدا دستگیر بچه هایتان بکند.
کمر آقای رییس جمهور
آدم وقتی رییس جمهور می شود همه چیزش با آدم معمولی فرق می کند . حتی کمر دردش .
هر چه فشار بار و کار روی ما فقیر بیچاره ها زیادتر بشود کمر مان خم به ابرو نمی آورد . اما یک بار که گرفت فاتحه ی مان خواندنی است . صد تا دکتر فرنگ رفته مثل خر توی گل می ماند . پرونده ی پزشکی ما از پرونده ی قتل تیمسار یحیی خان دومگی قطور تر می شود . اما کسی سر در نمی آورد که چه مرگمان شده . از شدت کمر درد لب و لوچه و چشم و ابرویمان یکوری و آویزان می شود .در عرض یک ماه هستی نداشته مان دود می شود می رود هوا . خودمان که مثل پهلوان رستم سیستانی بودیم ، می شویم پوست و استخوانی که عزراییل هم از دیدنمان می ترسد . توی دنیایی به این بزرگی علاج ما می ماند در دست پزشکان اسراییل .که رفتن به آن جا هم ایراد شرعی دارد هم منع قانونی.
تازه بعد از این همه بلا چهار قدم آنطرفتر کسی خبر نمی شود .
اما رییس جمهور خاتمی امروز کمرش گرفت عالم و آدم و ایسنا و ایرنا و رویتر و آسوشیتو پرس خبرش را چاپ کردند . هنوز رنگ خبر خشک نشده بود که حجةالاسلام مثل شیر ژیان فردایش برای افتتاح فرودگاه خمینی حاضر شد .
خوش خیال ها می گویند از کرامات امام بود .ضد انقلاب ها می گویند از ادابازی های حضرت رییس جمهور بود .
هر چه بود ، حد اقل موقع کمر درد ،کاش من و شما هم یک رییس جمهور بودیم.
دشمنان خارجی
عسکر اولادی گفت : تحصن مجلس توطئه دشمنان خارجی است .
راست می گوید من این «دشمنان خارجی» را دیدم . مثل کرگدن یک شاخ روی پیشانی اشان بود . پا ورچین پاورچین آمدند ایران . راست رفتند سراغ شورای نگهبان . نفری یک عدد ساعت زنجیری از توی جلیقه اشان در آورده آن را جلوی فقهای شورای نگهبان آویزان کرده گذاشتند اینور و آنور تاب بخورد .طفلی ها به آن خیره شده هیپنو تایز شدند . دشمنان خارجی توی گوششان خواندند که برای صد و نود تا از کرسی های مجلس نماینده انتصاب کنند و بقیه را بفرستند دنبال کارشان .
بعد هم این «دشمنان خارجی» از خدا بی خبر قبل از آنکه برادران بسیجی متوجه بشوند بدو بدو خودشان را رساندند به میرجاوه و از ایران خارج شدند .
اینکه می بینید شورای نگهبان پایش را کرده در یک نعلین که فاتحه جمهوریت را بخواند و سلطنت آخوندی برقرار کند از دشمنان خارجی آب می خورد .هم عسکر اولادی ، مسلمان است. هم شورای نگهبان بی تقصیر . تقصیر ها همه مال مجلس است . این مجلس از همین کار ها می کند که می بندندش به توپ.
دنیای خر تو خر
وقتی حواس بوش پرت می شود ، دستش برای خودش می رود.






************
آقای رییس جمهور علیرغم کمردرد، دست به کمر! در افتتاح فرودگاه خمینی شرکت کرد.



************
بوقلمون مشکوک، رییس جمهور آمریکا را شخصاً معاینه می کند.



************
عده ای بزرگ سال خردسالی را کمک می کنند تا دست رییس جمهور را ببوسد.



************
هر کس درس نخواند مثل بوش کتاب را برعکس می خواند .



************
در نماز جمعه اگر اعتراض کنید نماز گزاران بسیجی از آب در می آیند.



************
ناظران معتقدند کرزای رابطه ی نزدیکی با روحانیون دارد.



************
سرباز به فرمانده : قربان سه تا بچه اینجا هست بکشمشون یا میایید بمبارانشون می کنید؟.



پیام عید قربان
برای آنانکه از عید قربان پارسال تا به امسال توسط نظام، ذبح آخوندی شدند نمی شود کاری کرد . اما همینکه شما تا به امسال از چنگش در رفته اید از خوشحالی بار بار به سجده افتاده خداوند را شکر می کنم .

سیاست آخوندی
شخصی پیش آخوندی رفت و گفت : هفت سر عائله دارم و در اتاقی زندگی می کنم و جا سخت تنگ است.
آخوند پرسید : از مال دنیا چه باشد ترا ؟.
مرد گفت : دو گاو ، سه الاغ و چهار بز .
آخوند گفت : همه را امشب به اتاق خود ببر و صبح نزد من بیا .
مرد چنان کرد و از تنگی جا و لگد پرانی حیوانات تا شب هیچ کس را مجال خواب نشد.پس صبح پیش آخوند شتافت و حکایت بگفت .
آخوند گفت امشب گاوها را از اتاق بیرون کن و فردا بیا . مرد باز فردا نالان آمد .
آخوند گفت : امشب بزها را از اتاق بران و فردا نزد من آی . فردا مرد راضی تر آمد اما هنوز آثار نارضایتی در او هویدا بود .
آخوند گفت : امشب حکم نهایی می دهم ، خران را بران که حق عزه و جل خیر خواهد نمود . فردا که مرد آمد گفت : خدایت عمر دراز کناد که اتاق ما بسیار فراخ و جا دار بود و آسوده همی خفتیم بی شاخ بزی و لگد الاغی و صدای گاوی!.

***********
شورای نگهبان از همین روش استفاده می کند .مرحله ای دارد از رد صلاحیت ها «رفع رد صلاحیت »می کند.در آخر همه صلوات فرستاده سر مست از این عقب نشینی آن ها ، با شور و شوق انقلابی در انتخابات شرکت می کنیم .
به این می گویند «سیاست آخوندی» .