عبدالقادر بلوچ
 
شورت ها و شرط ها
روزنامه ی جمهوری اسلامی از اینکه شورت و کرست های زنانه در بازارهای عادی فروخته می شود شاکی شده و پیشنهاد می کند بازاری مخصوص این کار ساخته شود. من پیشنهاد می کنم یک کمیته هم باید تشکیل بشود که بر طرحها و رنگهای این اقلام نظارت بکند، چون بعضی از آنها توری و تعدادی آنقدر خلاصه و کوتاه هستند که عملاً جایی را نمی پوشانند و کفار آنها را برای تحریک ساخته اند. برخی را هم با چنان رنگهای تند و پارچه های گل مگلی درست می کنند که با دیدن آنها در جا ایمان مردها مثل کفتری پرزده می رود پی کارش. آیا این انصاف است که مردی با هزار مکافات ایمان خود را پرورش بدهد آنگاه یک مثقال شورت ناقابل که در دکانی آویزان است آنرا بر باد بدهد؟
به نظر ما مردها، که نظر سایر آیات عظام هم هست، مقصرهای اصلی خود زنان هستند. اگر آنها این اجناس کافرمآبانه را نخرند یک عده سود جو با آویزان کردن آنها بر در و دیوار اینگونه به جان ایمان ما نمی افتند. لذا هر چه زودتر باید کمیته ی "بازدید لباسهای زیر" گشت زنی خود را شروع و زنان مشکوک را مورد بازدید شورتی قرار دهند. در صورتی که شورت و کرست آنها از نوع بی عفتی بود آنرا در جا پاره کرده آنها را محکوم به دو سال پوشیدن شورت خشت مالی مردانه در انظار عمومی بکنند. و من الله توفیق
روز خبرنگار
رییس جمهور به مناسبت روز خبرنگار گفت: جهان امروز نیازمند سلامت نظام اطلاع رسانی و وجود مطبوعات آزاد، مستقل و هوشیار است.
اگر دقت بفرمایید ایشان فرمودند: "جهانِ امروز" نیازمند فلان و بهمان است، نفرمودند کشورمان ایران چنین نیازی دارد. دلیلش این است که ما تخته گاز داریم به قرونِ یک و دو هجری بر می گردیم. جهان دیروزی که ما قصدش را کرده ایم یک جارچی می خواهد، یک مهر و یک حاکم. خودِ سید دستش را بگذارد بغل گوشش و صدا را ویل کند دستِ تمام جارچیان عالم را می بندد. آقا هم که الحمدُ ا لله حرفی ندارد، با مهرِ قلچماق خود محکم نشسته اند و حکومت می کنند. باقی می ماند روز خبرنگار سلامُ الله علیها که بر تمام برادران مکتبی مبارک باد.
جدایی دین از حکومت
حداد عادل در جمع کارکنانِ زنِ مجلس گفت در صدد ارائه یک الگو ی جدید اسلامی از زن هستیم!
باز هم شعار بدهید دین از حکومت جدا باشد. اگر جدا باشد کدام رییس مجلسی می تواند الگوهای قبلی اسلامی را یکسره بریزد دور ودر صدد بر بیاید که یک الگوی جدید ارائه بدهد؟ در مملکت ما اگر دین از حکومت جدا باشد روحانیت و حکومت کلاه و عمامه اشان می رود توی هم و چون خودشان جان خودشان را دوست دارند از ما سربازگیری می کنند. حکومت خواهد گفت: به طرف من بیایید تا شما را به رفاه اجتماعی برسانم.
و روحانیت خواهد گفت: به طرف من بیایید تا شما را به سعادت ابدی برسانم.
صد البته ما چون ملت دوراندیش و منفعت شناسی هستیم می گوییم: گور اجتماع و رفاهش، عشق است سعادت ابدی خودمان را.
بابا آب داد
چند معلم را به جرم اقدام علیه امنیت ملی دستگیر کرده اند.
این معلمین قبل از دستگیری گفته اند: آب، آب. بابا آب داد. ماما نان داد. فریاد آب آبِ این ها یک دهن کجی علنی به تشنه لبان صحرای کربلاست و از همه مهمتر با تداعی بی آبی اذهان عمومی را مشوش کرده اند.
و اما بابا آب داد کفر مسلم است چرا که رزاق خداوند است و به همه ی موجودات اعم از پدر و پسر، خودش آب می دهد، یعنی چه بابا آب داد؟ این کفر است و محاربه با خدا محسوب می شود.
در مورد ما ما نان داد. در گیر شدن آشکار است با مسئله ی شرعیِ فرض بودن نفقه بر مرد. در این شرایط که پدرها پدرشان در می آید تا یک لقمه نان بدست بیاورند چطور ما ما نان داد؟ اصلاً ماما نان را از کجا به این راحتی گیر آورد که آنرا اینطوری مثل حاتم طایی می بخشد؟ حتماً منظورشان این است که ماما برای کسب و کار به دبی رفته است؟ یعنی همان شایعات حراج زنان ایرانی. این البته که اقدامی است علیه امنیت ملی. شما بفرمایید اگر نیست پس چیست؟
مجرمان کراواتی
خبرنگاران اعزامی به چین را به جرم زدن کراوات به ایران برگرداندند.
ای خبرنگاران بی خبر از نظام! شما را فرستاده اند که از شوتهای علی دایی و گلهای کریمی گزارش تهیه کنید یا کراوات بزنید و قاطی آدمها بشوید؟ خوب شد که شما چین کمونیست رفته بودید که نمی دانند خدا چیست و کراوات را با تای دسته دار می نویسند. شما را اگر می فرستادند اسپانیا تا از مراسم عروسی شاهزاده اش گزارش بفرستید چه کار می کردید؟ حتماً از آن کتهای دم دراز و جلو بریده می پوشیدید و پاپیون می زدید!
آهای مسئولین نظام چرا دقت نمی کنید؟ این همه حجةالاسلام داریم. مگر یک کارت خبرنگاری و انداختن دوربین عکاسی به گردن شق القمر می خواهد؟ ای خاک به آن سر غیر مکتبی اشان بکنند که آبروی نظام را بعد از بیست و پنج سال آنهم در یک کشور بی دین و ایمان بردند.
هرچه سریعتر دوربینشان را بگیرید و بدهیدشان دست سعید مرتضوی تا ببردشان زندان اوین تا قند خونشان بیاید پایین و ضعف کنند و بیفتند زمین و غزل خداحافظی را خوانده بروند پی کارشان. تا دوباره هیچ خبرنگاری هوس زدن صلیب پارچه ای نکند.
لباس ملی
به دنبال فرمایش رهبر در مورد ضرورت طراحی لباس ملی پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی تحقیقات اولیه را آغاز می کند.
یکی به این پژوهشکده ای ها بگوید بیخود نروند دوباره پیراهن بی یقه و کت بی آسترِ گشاد بیاورند. اگر این لباسهای نیمه آخوندی هیئت دولت را آقا قبول داشت که دستور طراحی لباس ملی را صادر نمی فرمود.
اصلاً همین عبا و عمامه و نعلین لباس کاملی است. ممکن است جامعه را به جامعه بی طبقه توحیدی نرساند اما حتماً آنرا به جامعه ی یک پارچه ی آخوندی می رساند. برای محفوظ ماندن جایگاه ویژه ی روحانیت کافی است رنگ عبای برادران غیر روحانی را سبز سیدی و مال خواهران را نیلی کبود تعیین کنیم. در ضمن خواهران اگر خواستند برای نعلین ملی خود پاشنه بگذارند ایراد شرعی ندارد که در روایات آمده:
اَلپاشنَه فِی النعلِین اَلجایِز برای اَلخواهرانُ المِلی
من و تو چرا ما نمی شویم؟
(با اجازه از زنده یاد حمید مصدق)
چه کسی می خواهد
من و تو ما بشویم؟
خانه اش آباد باد!
من اگر ما بشوم ضرر می کنم!
تو اگر ما بشوی
ُبرده ای!
نق را باید زد
دروغ را باید گفت
من اگر برخیزم
تو سر جایم می نشینی!
تو اگر برخیزی
من صندلیت را بر می گیرم!
امگریشنها، نام ترا می گویند
مأموران، طنز مرا می خوانند
کور باید شد و ماند
پر رو باید شد و نوشت
مست باید شد و خواند
در من این پوست کلفتی زچیست؟
در تو این ناز خرکی که چه؟
در من این شعله ی عصیان نیاز
در تو دمسردی پاییز که چه؟
چشمک را باید زد
حق را باید گفت:
من اگر، برخیزم
تو اگر، برخیزی
بقیه تماشا خواهند کرد