برنامه هادی خرسندی با استقبال فراوان مردم مواجه شد. سه چهار دوربین جلسه را فیلمبرداری کرد. شاید قسمتهایی را از رامین مهجوری سردبیر پیوند و مسئول تلویزیون شهر گرفتم و اینجا گذاشتم. لطف هادی خرسندی در قسمت اول برنامه شامل حال من هم شد. با تعاریف دست و دلبازانهاش و سفارشش، در آنتراک تمام کتابهایم فروش رفت و کم هم آوردم. چند دقیقهای در برنامهاش بودم:
درود بر شما خانمها و آقایان
قسمت روخوانی استندآپ کمدی به عهده من گذاشته شده البته خاطرتون باشه که خرسندی آپ کمدی درهیچیک از شهرهای دنیا قسمت روخونی نداشته الا دوشهر بزرگ سیاتل در ایالات متحده آمریکا و ونکوور بزرگ در کانادا که در هر دوی این شهر بزرگ کوپن آن نصیب من شد.
در شهر سیاتل من از کتاب ایماها و اشاره ها که تازه پارسال منتشر شده اما تا امسال هنوز یک نسخه اش فروش نرفته دو سه تا طنز انتخاب کردم. اینبار هم یک کار از همین کتاب را خواهم خواند. با توجه به اینکه رژیم جمهوری اسلامی اهل بخیه و آمریکا اهل معامله هست اگر تا چند سال دیگه رژیم عوض نشد و جناب خرسندی مرتب برنامه گذاشت من این کتابو خورده خورده برا شما تموم خواهم کرد:
من و تو چرا ما نمیشویم؟
(با اجازه از زنده یاد حمید مصدق)
چه کسی میخواهدمن و تو ما بشویم؟
خانهاش خراب باد!
من اگر ما بشوم ضرر میکنم!
تو اگر ما بشویُ برده ای!
نق را باید زد
دروغ را باید گفت
من اگر برخیزم تو سر جایم مینشینی!
تو اگر برخیزی من صندلیت را بر میگیرم!
امگریشنها، نام ترا میگویند
مأموران، طنز مرا میخوانند
کور باید شد و ماند
پر رو باید شد و نوشت
مست باید شد و خواند
در من این پوست کلفتی زچیست؟
در تو این ناز خرکی که چه؟
در من این شعلهی عصیان نیاز
در تو دمسردی پاییز که چه؟
چشمک را باید زد
حق را باید گفت:
من اگر، برخیزم
تو اگر، برخیزی
بقیه هموطنان نشسته تماشا خواهند کرد
وقتی من شنیدم هادی خرسندی میاد گفتم حتماً این قسمت معرفیشو من باید بخونم. گفتن نمیشه! چون یکبار منصور خرسندی اونو توی سیاتل خونده حالا طبق سنت تا آخر ایشون باید بخونه. منطق قوی بود دستم به جایی بند نبود اما حرف حساب شنیدن جزو سنن باستانی ما نیست، پذیرفتم اما خودم معرفی نامه نوشتم اجازه بدین براتون بخونم:
معرفی هادی خرسدندی
در مورد اینکه هادی خرسندی از مادری حامله و پدری پشیمان به دنیا آمده باشد متخصصین ایرانی شک دارند. عدهای از آگاهان که ترجیح میدهند شما از اسامی آنها آگاهی پیدا نکنید این احتمال را میدهند که والدین او، او را از یک خانواده آمریکایی اداپت کرده و برای بدبخت کردن به ایران بردهاند. او که با حضور بیش از پنجاه سال در طنز ایران لقب آرت بوخوالد ایران را بخود اختصاص داده بر خلاف ایشان که با جت شخصی اینطرف و آنطرف می رود، ماشین دارد اما چون ماشینش مدام در تعمیرگاهست اکثراً پیاده ایاب و ذهاب میفرماید.
هادی خرسندی که به تعداد آخوندهای ایران مطلب و شعر و داستان و نمایشنامه و نوار و سی دی تولید و ارایه کرده شاخههایی از اپوزیسیون برای قدردانی چهار برابر آخوندها به او فحش و بد و بیراه نثار کردهاند.
هرچند او دشمنی سر سختی با فال گیران و رمالان دارد و همیشه دست کسانی را که به آسمان متوسل میشوند تا زمین را بچاپند رو میکند اما اکثر آنهایی که کف بینند و کف میخوانند معتقدند با اینکه او بسیار با نمک است اما دستی سخت بی نمک دارد. مطالب و طنزهای او راسالهاست که نشریات و مطبوعات مثل ورق زر میبرند اما به اندازه یک برگ تره هم از او نه تشکر میکنند نه قدردانی.
او در زمان شاه و از دوران دبیرستان نوشتن را شروع کرد، اما به صورتی بسیار تصادفی زنده ماند و گرچه عکس امام را در ماه ندید اما توانست انقلاب را ببیند.
کارشناسان علیرغم زیر و رو کردن مدارک منتشر شده سی سال گذشته کا.گ.ب و اینتلجنت سرویس و سی آی ا هنوز مدرکی دال بر همکاری ایشان نیافتهاند پس به ناچار فقط به ایشان فحش شخصی میدهند.
از روابط او آنچه که تا حالا برملا شده یک ازدواج قانونی است که حاصل آن دو جوان برومند پیوند و شاهپرک است. اسناد سایر روابط او را بناست C.I.Aبیست سال دیگر منتشر کند تا اگر عباس میلانی زنده بود در مورد زندگی ایشان کتابی منتشر کند.
هادی طنز خوب مینویسد اما پول بد در میآورد. او مردم را و مردم او را دوست دارند و مردم سی دی های او را مثل زعفران میخرند و مثل ریگ کپی میزنند. او معرفت زیاد دارد اما دوست کم دارد. مار نیست، خط و خال هم ندارد اما نیشهایی که میزند مهلک است
همین یکشنبه شیشم فروردین برابر با بیست و شیشم مارس از ساعت هفت و نیم تا نه و سی دقیقه هادی خرسندی در آمفی تیاتر سنتنیال برنامه خواهد داشت از همه نقاط دنیا تا وقت هست می توانید خودتان را به ونکوور برسانید و بلیط را از فروشگاههای:
افرا-آریا-آپادانا_میترا_نانسی_نیما تهیه فرمایید.
حیف است برنامهای را که بیش از سیصد اجرای موفق و یک اجرای ناموفق(به علت خرابی میکروفن) داشته از دست بدهید.
بلیت پیش فروش $30و $40 (شب اجرا 35$ و 40$)
تلفن اطلاعات و فروش بلیط 9864086- 604(رستم پولاد)
توجه: بدون پرداخت هزینه اضافی با همان بلیط من هم ده دقیقه در این برنامه برنامه خواهم داشت!
امیدوارم این سال همان سالی باشد که سالهاست انتظارش را می کشیم.
برنامه رادیو بلاگ هم آپدیت شد می توانید کلیک کنید وآنرا گوش دهید.
علی نویسنده وبلاگ سفر شب مدتها قبل کتابی به نام سفر شب نوشته بهمن شعلهور را می خواند. داستانی بلند و حکایتی جذاب از شبانه گردیهای چند دوست جوان و اهل ذوق در میکده ها و طربخانه های تهران سی سال قبل. او با الهام از این کتاب اسم اولین وبلاگش را که در پرشنبلاگ بود اسفار شبانه می گذارد تا شرح وبگردیهای شبانهاش باشد و در اولین وبگردیش سراغ بچه های خوب میرود: بقیه در شهرگان دات کام
تو به باران میمانی
من به خود کویر
قطرههای نباریدهات را
له له میزنم
***************
میدانم ستارهای
هزار نفر
میکنندت نظاره
اما،
تمنای دیگریست
در نگاه من
*****************
دل من
پشت هزار منِ من
قفل شده بود
قفل هست
دل نیست!
هزار من و من ماندهایم!
چه آمد برسر دل؟
چه روزی است امروز؟
تن خشک من مال تو
شعله های نگاهت مال من
خاکستر من
از آن باد
هستی من
مال تو باد
**************
بی قراری تو
به جان من
دلتنگی من به جان تو
درد و بلای تو به جان من
عمر و هستی من از آن تو
در حالیکه در سطح بینالملل سرنوشت مملکت ما افتاده دست شورایی که پنج عضو دارد، وزیر کشور که رئیس شورای امنیت هم هست میگوید از همه چیز و همهی امکانات برای مقابله با دنیا استفاده خواهد کرد!
برای شما که بدیهی است برما هم واضح و مبرهن است چیزها و امکاناتی که حضرات در آن گاو پیشانی سفیدند به ترور و مشتقات آن محدود میشود آنهم تا شعاع افغانستان و عراق.شاهکاری که این تهدیدهای یک من یکغازِِ طلبهای کرده این است که ایران را لولو خورخورهی جهان کرده. پنج تا گرگ باران دیده هم بناست نرخ دعوا را تعیین کنند. در چنین شرایطی ...بقیه در اطلاعات دات نت
صدای من
به خدای من
نمیرسد
دلم دارد میترکد
کسی
صدایش را
یا که
خدایش را
به اندازهی فریادی
قرضی میدهد؟
من این روش ساده و دوستانه را انتخاب کردم تا این روز را گرامی بدارم و به تمام دختران و زنانی که میشناسم عرض ادب و احترام کرده برایشان دنیای بهتر و زندگیای کم رنجتر آرزو کنم. برای شنیدن برنامه اینجا کلیک کنید.
امام جمعه شیراز فرمودند اینکه آقایان فشار خون زنان و بانوان فشار خون مردان را بگیرند چای اشکال است.جای اشکالش را من برایتان تشزیح میکنم: وقتی آقایان آن بازو بند را به بازوی زنان میبندند و بعد شروع میکنند به پمپ زدن و در سکوت مرموز به آمپری که مرتب بالا میرود خیره میشوند شیطان وارد گود میشود. خودتان بهتر میدانید که گره زدن آمپر آقایان با آمپری که در دستگاه بالا میرود برای شیطان مثل آبخوردن است . جای اشکالی که حاج آقا فرمودهاند در همین گره خوردگیست، تا آمپر دستگاه، فشار بیست روی هشت را نشان بدهد آمپر آقایان ایمانشان را پاره کرده رفته دنبال کارش.حالا اگر بانوان فشار خون مردان را بگیرند برای شیطان الرجیم ...بقیه در اطلاعات دات نت
امروز یکشنبه پنجم مارچ ساعت هشت شب فيلم-نمايش "مصدق" به کارگردانی رضا علامه زاده و با بازيگری ناصر رحمانی نژاد در نقش مصدق، هومن آذرکلاه در نقش سرتيپ آزموده و علی پورتاش در نقش دکتر غلامحسين مصدق در تئاتر "سنتینیال" نورت ونکوور به روی صحنه خواهد رفت.
علی کامرانی و حميد عبدالملکی در نقش رئيس سازمان امنيت کرج و رئيس دادگاه نظامی بازی خواهند کرد و موسيقی نمايش را هم اسفنديار منفردزاده برمبنای آهنگهای متداول آن زمان تنظيم کرده تا حال و هوای آن روزگار را برای تماشاگران زنده کند.
نمايش با استفاده از فيام های خبری دهه های بيست و سی شمسی، فيلم هايی از دوران پر التهاب نهضت ملی کردن نفت ايران، آغاز نخست وزيری محمد مصدق و حضور او در سازمان ملل متحد و ديوان دادرسی لاهه، سفر محند رضا شاه و ملکه ثريا به رم و صحنه هايی از رويداد 28 مرداد و محاکمه مصدق در دادگاه نظامی، ساخته شده تا تماشا گران را با وقايع آن سال ها آشنا کند.
* رضا علامهزاده نویسنده و کارگردان نویسنده وبلاگ از دور بر آتش
تلفن رزرو بلیط: 6049864086
تلفن اطلاعات: 6048418555
بلیط 35$ از فروشگاههای: پارس، نانسی، افرا، آپادانا، میترا، آریا
نی لبک وبلاگ صعود برهنه را می نویسد اما به نظر من خودش از وبلاگش معروفتر است.
خود او می گوید با تکيه بر تجربهی ذهن حل المسايلی٬ بيشتر در صدد طرح سئوال و طرح مساله هست تا ارايه راه حل اما در بسیاری موارد چنان ماهرانه و شفاف مسائل را طرح می کند که راه حلها هم خودی مینمایند. نیلبک راه حل را وظيفهای محول بر خرد جمعی میداند و با طرح سوالات، انگار بر جادهی صعب مشکلات و معضلات تاريخی ما که موجب ايستايی مان شده نورافکنی میکند. نیلبک برای آنکه نشانه گیری نور افکنی خود را بر نقاط، دقیقتر کند متوجه هست که باید به این خرد جمعی امکان حضور دهد برای همین معمولاً ستون نظرات او به قهوه خانهای میماند که بحثهای روشنفکری در آن همیشه برقرار میشود. به نظر او ما هنوز مساله مان را درست تشخيص ندادهايم برای همین میپرسد:
وقتی ما مشکلمان را نميدانيم آنگاه چه چيز را ميخواهيم حل کنيم؟ و بعد استدلال میکند:
اينکه هر کس به طور پراکنده مشکلی را به عنوان مرکز ثقل عقب ماندگی ما مطرح ميکند و بعد بلافاصله نسخه ای برای آن می پيچد و بعدش هم بلا اثر بودن نسخهاش را در می يابد، به حل مشکل نخواهد انجاميد. ذهن شفاهی و غير متکی بر اطلاعات دقيق و موثق ما، همچنان عاجز و راکد خواهد ماند.
نی لبک از پیشکسوتان وبلاگشهر محسوب میشود. او در صعود برهنه همان محتوایی را که قبلاً دروبلاگهایی به نام «زن در جاده اي بي انتها» و«انسان» و... داشته دنبال میکند. نیلبک معتقد است بقیه در شهرگان دات کام
گم شده ام از پيش خدا!
و بي صاحب
نياز برده ام به هر نگاه
بيا!
خدا مي داند که:
در چند قبر دلتنگي مردهام
بنشين اينجا به کنارم
عمر من به اندازهی یک دلتنگییست
**********************
در نگاهت راز خلقت
به گمانم
در صدايت بودِ جهان
ميپيچد که پاي رفتنت
در ايوان خدا
دل خوشه خوشه اندوه ميتپد
و چه ميدانی که:
چقدر تلخي
چقدر دلتنگي
مي گنجد در هر دانهی اندوه