دیگر کسی از خبرچین پاورچین پاورچین برای چیدن خبر از سحر تاشام به وبلاگ آباد سر نمیزند. خیلی ها همیشه دامن دامن گل می آوردند. بعضی ها چون من گاهی چند خبر اما در پایان روز خبر چین مال همه بود
از همه ی آنان که دست و دلبازانه با دسترنج خود شریکم کردند سپاسگزارم. آخرین پست خبرچین را ببینید
باد بی محابا میوزد. در گدان کوچک عمه جان نشستهام و برایش توضیح میدهم که چگونه ساختن سد سیوند در منطقه پاسارگاد صد و بیست و نه منطقه تاریخی و باستانی را با خود زیر آب میبرد. او از کتری سیاه دود گرفتهاش برایم چای میریزد و با عجله چوب وسط گدان را میچسبد تا حملهی باد آنرا از جا نکند. میگویم: عمهجان وقتی میشنوند داریوش از همین جادهای که بناست زیر آب برود بارها با ارابه به تخت جمشید رفته هیچ احساسی به آنها دست نمیدهد؟
چپ چپ نگاه میکند و پیاپی میپرسد: امام زاده بوده؟نسب اسبش به دلدل میرسیده؟ به کربلا میرفته؟ شهید شده؟ مکتبی بوده؟
با تعجب جواب میدهم: نه ولی...
میگوید: ولی و اما ندارد. فعلاً دور، دور باد است. پاسارگاد سهل است دیر بجنبیم همین گدان را هم با خود میبرد.
*گِدان که آنرا گدام هم نوشتهاند چادری است بافته شده از موی بز . در زمستان سرد، در تابستان گرم، در هجوم باد سست و در تهاجم حیوانات پر خطر است اما سی کیلو موی بز میخواهد و یکماه وقت بافتن. مشکل مسکن را حل میکند.
مجسمه سازی مجسمهای ساخت به غایت هنرمندانه اما به ماتحتش دسته بیلی فروکرد. گفتندش با آن هنر این بیسلیقگی چرا؟
گفتا: بقیه را در اطلاعات دات نت بخوانید
پارسا صائبی پیشنهاد کرده که جشن تولد وبلاگ فارسی را برگزار کنیم. برای ما که از لحاظ تاریخی و سیاسی و مذهبی ملتی هستیم سوگوار شرکت در هر جشنی حکم دوا را دارد.
من عادت داشتم بگویم وبلاگشهر اما تقسیمبندی کاپیتالیستی، سوسیالیستی و دهاتی ف.م.سخن «وبلاگآباد» را به دلم نشاند. گرچه رنجشش را درک میکنم و به او حق میدهم که نیاش را بردارد و برود روی تپهای با طنز دلتنگی کند اما اگر میشد از او میخواستم تا دل دریا کند و بیاید با هم جفت خوشحالان و بدحالان شویم که این نیز بگذرد.
از این هفته در نشریه شهروند بی سی صفحهای تحت عنوان نگاهی به وبلاگها خواهم داشت. سایت شهرگان دات کام که سایت این نشریه هست بناست این هفته راه بیفتد. صد البته شما را در جریان قرار خواهم داد. اگر بشود از آنها خواهم خواست که کامنت هم بگذارند تا با نظر شما تکمیل شود
درجریان یک زد و خورد خونین در منطقه نگور بلوچستان فرمانده انتظامی ایرانشهر و سه فرد مسلح کشته شدند. این درگیری چند ساعت به طول انجامید و به گفته مقامات محلی یازده مأمور انتظامی در این ماجرا زخمی شدند.
تیر ماه گذشته هم در یک درگیری مسلحانه هشت نفر از مأموران نیروی انتظامی در منطقه دومگ زاهدان جان خود را از دست دادند. از آن زمان تا کنون زد و خوردها و دستگیری ها کماکان ادامه دارد. افزایش آمار پناهندگان بلوچ در ماههای اخیر شاهد این مدعاست.
رژیم جمهوری اسلامی با نا امن کردن بلوچستان قصد دارد شایعه کند که از طرف القاعده مورد حمله واقع شده تا بهانه ای برای انتقال حجم زیادی از مهمات و نیروهای نظامی را به این منطقه که دارای مرز مشترک با افغانستان هست داشته باشد. آیت الله های متعصبی چون مصباح یزدی مدتهاست از اینکه در دوران حکومت شیعه سنی های به قول ایشان کافر گوشمالی نشده اند دلخوری خود را علنی کرده اند. دولت احمدی نژاد که شاگرد مصباح است با این سیاست هم قادر خواهد بود به بهانه حمله به وهابیون القاعده به جان بلوچها بیفتد و در صورت حمله اسراییل به تأسیسات اتمی حملات خود به نیروهای آمریکایی را در افغانستان افزایش و نیروهای طالبان را برای بهم زدن امنیت افغانستان زیر پوشش و حمایت خود قرار دهد.
خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانی گمارده بودند الا چالهای که ما ایرانیان در آن بودیم .
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم:
عبیدا این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟ خندید و گفت:بقیه را در اطلاعات دات نت بخوانید!
وقتی در تهران با یک دانشجو شناخته شده و مادرش چنین می کنند مشکل نیست تجسم بلایی که در کردستان و بر سر زندانیان کرد می آورند. به فایل صوتی زیر که از رادیو فرانسه گرفته شده گوش بدهید و ببینید که درزندانهای حضرت رهبر چه می گذرد. آیا می شود این جانورها را با صحبت و مداکره و ایراد و انتقاد متحول کرد؟ اگر نه چاره چیست و اگر بعله راه کدام؟ لطفاً روی لینک کلیک کنید:
faryaad.mp3برنامهی هفتگی "شهر در شهر"، کاری از مجید زهری در رادیو تورنتو. این برنامه اختصاص دارد به دنیای وبلاگهای فارسی.
زمان: هر يکشنبه، 5 تا شش عصر به وقت شرق آمریکا، یکونیم تا دوونیم شب تهران و یازده تا دوازده شب به وقت اروپای غربی اما من تا حالا هرگز موفق نشده ام آنرا گوش بدهم شما اگر از من خوش شانستر بوده اید که هیچ اگر نه، فایل مصاحبه مجید زهری با حمیرا طاری را پایین می گذارم تا گوش کنید. امیدوارم آقای زهری یا رادیو تورنتو فکری به حال این مصاحبه ها بکند و آنها را جایی قابل دسترس بایگانی کند. این شما و این مصاحبه:
زنی در آستانه اعدام است.راه نجاتش پرداخت ديه ۲۵ ميليون تومانی به خانواده مقتول است. اين زن به دليل فقر مالی قدرت پرداخت چنين پولی را ندارد. شادی صدر به کمک يارانش تلاش می کند که اين پول رااز طريق کمک های مردمی تأمين کُند. تا حالا توانسته اند ده ميليون تومان جمع کنند و نياز به پانزده ميليون ديگر دارند. برای اطلاعات بیشتر و نحوه کمک به لینک های زیر مراجعه فرمایید. از دوستانی که وضع مالی خوبی دارند استدعا می شود دست و دلبازی کرده بیشتر کمک کنند. لطفاً دیگران را به این کار تشویق کنید. لینکها عبارتند از:
برما چه گذشت
خورشید خانم
سایت زنان ایران
فرنگو پولیس
نگذاشتن برهان را ببينم، تنها چند لحظه تلفنی با او صحبت کردم!
اکنون ٨ روز است برهان را بدون مجوز قانونی زندانی کرده اند. بعد از ٨ روز امروز يکشنبه ٢٣ مرداد فقط چند لحظه تلفنی و از پشت شيشه های مات و تاريک با برهان صحبت کردم. همچنانکه انتظار ميرفت او را شديدا شکنجه کرده اند. عينکهايش را شکسته و در همين ٨ روز به اندازه ٨ سال زدن و توهين و بی حرمتی را ديده است. از صدايش ميشد فهميد چه بلايی سرش آورده اند. برهان را شديدا شکنجه کرده اند و نگذاشتن قيافه او را ببينم. در ابتدا پرسيدم چرا درخواست وکيل نکردی ؟ در جواب برهان فهميدم که اصلا جوابش را نمی دهند و تا در خواست وکيل کرده او را شکنجه و آزار داده اند و مورد توهين و بی حرمتی قرار داده اند. اين در حالی است که برهان مبتلا به مشکل تنفسی است و آسم دارد.بقیه را دراین وبلاگ بخوانید امضا طومار حمایتی
خاتمی چراغ خانه ما بود اما نفت زیادی نداشت. جایی که لازم بود شعلهاش بالا برود دود میزد و زمانی که لازم بود فتیلهاش پایین بیاید خاموش میشد... دنباله را در اطلاعات دات نت بخوانید
برای نامهی بلاگرها که نامهی جمعی از بلاگرهاست! چند نامه نوشته شده. این خوب است، نامهای که برایش نامه نوشته نشود نامهای است مثل نامهای که نکیر و منکر دست آدم میدهد. البته یک عده ایراد و انتقاد خود را مطرح کردهاند* و عزیزانی هم آنرا به صورت هوک چپ و راست حواله فرمودهاند. هر دو انتقاد کردهاند هر کدام به سبک و سیاق خویش. اگر امروز که هیچکس نیستیم از هر نوع انتقادی دلگیر بشویم فردا که چون خامنهای خدا شدیم صاحب عزراییل هم خواهیم شد. ایراداتی چون عنوان نامه یا جدا بودن امضا بلاگیستها و غیر وبلاگنویسها علیرغم همهی بزرگیاشان خوشبختانه قابل اصلاحند. درعصری که بر وحی مُنزَل ایراد میگیرند یافتن ایرادات در متن نامه طبیعی است و میشود با همدلی به متنی بهتر رسید. مشورت با همه قبل از نوشتن یک نامه غیر ممکن نیست اما تا همان سرحد سخت است. ده ، بیست، سی نفر زحمتش را میکشند سایرین اگر ایرادی ندیدند می گویند دستتان درد نکند امضا میکنیم، که کردند. عدهای هم اعلام میکنند که اگر این ایرادات نبود مورد تأیید ما هم بود. میماند مسئله خشونت و عقب و جلو بودن روشنفکر از جامعه، فکر می کنم به ابهامات متن و تفاوت برداشت مربوط میشود. من در متن شمشیری در دست کسی ندیدم و باور ندارم که دعوتنامهای باشد برای جنگی مسلحانه. دعوتی است برای بیرون آمدن از بی تفاوتی و تأکیدی است بر مهیا بودن شرایط برای نافرمانیهای مدنی در سطح گسترده که میشود جزو ذوب شدگان در ولایت نبود ولی با این نظرهم مخالف بود. میشود جزو تأیید کنندگان نامه نبود اما مبارز و ایرانی و وبلاگنویس و محترم هم بود.
____________________
* از تمدن گرامی به خاطر واژهای محبت آمیزی که در مورد من به کار برده سپاسگزارم.
بلاگرها نامه ای خطاب به ملت ایران نوشته اند برای خواندن متن این نامه و امضا آن به وبلاگ بیلی و من بروید.
فرازهایی از این نامه:
روشنفکران، اندیشمندان، شاعران، نویسندگان، روزنامهنگاران، بلاگرها و گروههای سیاسی مسئولند و باید راهی برای نجات کشور از وضعیت فرسايشی موجود پیدا کنند. نوشتن نامه، امضا کردن طومار، گذاشتن لوگو و اینگونه کارهای دفاعی همواره توأم با خستگی و فرسودگی و تلف کردن انرژی است.
**********
بيست و شش سال گذشت و ما مدام داريم دفاع میکنيم که آدمی را از دست ندهيم. جمهوری اسلامی همه را به بازی گرفته، و همه مشغول اين مبارزهاند که يک روزنامهنگار کشته نشود، يک وکيل به اتهام جاسوسی در زندان نپوسد، يک زن سنگسار نگردد، و اين بازی تمامی ندارد.
**********
روشهای دفاعی نتیجه نمیدهد. ما ایمان و اعتقادمان بر اين است که بايد از جسدبازی فاصله بگيريم، بايد از کابوس آنها رويا بسازيم. ما میتوانيم با طرح موضوع و ايجاد فکر آنها را به موضع دفاعی و سلبی بکشانيم.
**********
نگاه کنید به مجلس مملکت، به رییس جمهورش که بناست کشور را بر پایهی استخاره اداره کند، نگاه کنيد به هجوم چهار پنج سايت و وبلاگ تروريستی که آنها ادارهاش میکنند! باور کنيد از وحشت به این زوزه کشیدن روی آوردهاند.
*********
آی آدمهای مسلمان، چپ، کمونیست، سلطنتطلب، کافر، بهايی، ارمنی، يهودی، زرتشتی، پیروان ادیان مختلف ... آهای ایرانی! نجات کشور در حرکت است و شرایط آن امروز فراهم شده.
**********
ما امضاکنندگان این نامه معتقديم که با ایجاد امید در مردم از این حالت انفعال و دفاعی خارج شويم و در گامهای نخست در حمايت از مردم زجرديدهی کردستان به ياریشان بشتابيم. آزادی بیقيد و شرط زندانيان سياسی حق ماست، و با يورش به تمامی احساس خبری، آنها را از تاريکخانهها بيرون میآوريم. ايران کشور ماست، و آزاد کردنش هزينه دارد. با تمام وجود برای آزادی ايران تلاش میکنيم، و با ايجاد کار فرهنگی و خبررسانی بهموقع و افشای نکبت، به زندگی نور میتابانيم.
**********
برخی از امضا کنندگان نامه:
آریان/ علیاکبر امیدمهر / اعتراض / جمشید اخوان / هشیار ایرانی/ نادر احمدزاده/ دکتر سمیرا اروجانی/ دکتر امیر اروجانی/ عبدالقادر بلوچ/ کيا بهادری / نیما نیلیان بوشهری / دکتر اردوان بیانی / مزدک بامدادان / برونکا/ توفان آریا تهم/ جهانشاه جاوید/ امید حبیبینیا / خندههای شراب/ خُسنآقا /حسن درویشپور/ روشنک داوری / اردشیر دولت / دکتر پرویز داورپناه/رادیو سپهر / رهایی / روجا/ زیر چتر چل تیکه / احمد زاهدی / ف.م. سخن / سرزمین آفتاب / ستیغ خانوم / سینهچاک/ سایهآبی/ شیما کلباسی / شبنم فکر / Carpe Diem/ صعود برهنه / کورش صحتی/ دکتر حسین عبقری / دکتر شهلا عبقری/ اسدالله علیمحمدی/ Freedom For All / فریاد جرس/ سیاوش فرجی/ فرزاد فدایی/ حمید کُدیوری / گوشزد / گل آفتابگردون/ عباس معروفی/ شکوه میرزادگی/ من در غربت/ مستور / ماهمی/ اسماعیل نوریعلاء / پدرام هاشمی/ هانا/ هموطنها/ پيام يزديان / یک قطره /
**********
برای امضا این نامه به این آدرس ایمیل بزنید:
assada@gmail.com
نامه سرگشاده بيش از 60 تن از زنان به قوه قضائيه براي آزادي رؤيا طلوعي
تريبون فمينيستي ايران
رياست محترم قوه قضائيه، جناب آقاي شاهرودي
انجمنهاي مدني زنان يكي از اركان مهم ثبات و پيشرفت در هر جامعهاي محسوب ميشوند. در ايران نيز سازمانهاي زنان در حوزههاي مختلف زيستمحيطي، حقوق بشري، كودكان، و مانند آن درحال تلاشاند و سالهاست كه در جهت كاهش آلام جامعه تلاش كردهاند و براي ارائه خدمات به زنان آسيبپذير جامعه و گسترش حساسيت جامعه به مشكلات... بقیه نامه را اینجا بخوانید
گردهمایی در حمایت از مردم کردستان
مکان: دانتاون ونکوور جلوی تلویزیون سی. بی. سی
(تقاطع جورجیا و هامیلتون)
زمان: ساعت شیش بعد از ظهر یازدهم آگوست
*********************************
بهروز شیدا در پالتاک، اتاقِ اتحادِ سوسیالیست ها
عنوان: فضاها و نمادها
موضوع: نگاهی به داستان¬های غلامحسین ساعدی
زمان: شنبه 13 اوت، ساعت 20
اگر همه از کردستان حمایت کنیم، اگر مردم ایران به حمایت از مردم کردستان بلند شوند، اگر همه ی ما حساس بودن شرایط را درک کنیم و یک صدا جلوی این رژیم ایستادن را تبلیغ کنیم می توانیم جلوی هار بودن آنرا برای همیشه بگیریم. امروز حمله می کنند دست همسر گنجی را به تخت می بندند و باعث زهره ترک شدن فرزندان او می شوند فردا نوبت همسران ما خواهد رسید. باید انشاالله و ماشاالله را رها کرد باید بلند شد و حداقل از مردمی که بلند شده اند حمایت کرد. مگر ما نمی گوییم کردها، بلوچها آذری ها، عربها ایرانی هستند؟ مگر ما نمی گوییم بنی آدم اعضای یکدیگرند؟ پس چرا ساکتیم؟ وبلاگهایمان را زیر و رو کنیم. آرشیومان را بررسی کنیم چند مطلب در حمایت آنها در دفاع از حقوق آنها نوشته ایم؟ وقتش هست که بنویسیم. کردستان را آغاز اعتصابات عمومی بدانیم. از خودمان از مردم بخواهیم که به آنها بپیوندند. جهالت هر کجا حمله می کند همه همانجایی بشویم. امروز به کردستان حمله کرده وقتش رسیده همه کرد بشویم.
درود بر مردم کردستان و آفرین به این اتحاد و یکپارچگی. به عکسها نگاه کنید که شهرهای مختلف را در اعتصاب نشان می دهد. کاش همه به این اعتصاب بپیوندند و این اتحاد و یکپارچگی و اعتصاب را سرتاسری کنند. سعی می کنم تا اطلاع ثانوی اخبار این منطقه را منعکس کنم. اینگونه من می خواهم حمایتم را از آنها اعلام کرده و نشان بدهم.
شخصی جیره خوار دربار بود و در بین مخالفین لاف مخالفت میزد. در روز روشن دیدندش که به میهمانی دربار میرود. خود را نباخت و گفت: دعایم کنید که درباریان نبینندم که گر ببینندم زنند رگ گردنم را.
رندی گفت: دل خنک دار و هر بار که پا داد برو، سیب زمینی را گر باشد گردنی کس نبیند رگش را.
خلوت انس
دریا روندگان
سام الدین ضیایی
مهرگان
سینا هدا
فریادجرس
هوشیار ایرانی
احمد رضا
فریبا
حسین
پارسا
آنیتا
دور افتاده
محمد رضا فطروس
نیما نیلیان بوشهری
مریم فرخ نیا
شیدا
انعکاس سایه روح
گوشزد
مهتا
بیلی و من
********
گوش کنید به همسر گنجیshafie.mp3
*******
این وبلاگ امروز مرتب نوشته می شود:
گنجی ما را تنها نگذار
من با حمایت از اکبر گنجی دارم دادخواهی می کنم از سربازان و افسرانی که بدون محاکمه بعد از انقلاب تیر باران شدند.( ادامه دارد)
******
آقای گنجی! ما را تنها نگذار.
من با حمایت از اکبر گنجی دارم دادخواهی می کنم از تمام کسانی که در سطح ایران در اوج شور انقلابی کسی صدایشان را نشنید و توحشی را که به آنان رفت ندید. ( ادامه دارد)
******
آقای گنجی بمان.
من با حمایت از اکبر گنجی دلجویی و همدردی می کنم با تمام یهودیان و بهائیان و زرتشتیها و پیروان سایر ادیان که در سطح مملکت جان و مال و ناموسشان در هیاهوی انقلاب مورد تجاوز قرار گرفت و فریاد رسی نداشتند. ( ادامه دارد)
*******
آقای گنجی لطفاً زنده بمانید.
تا باهم اظهار همدردی و دلجویی کنیم با زنان روسپی ای که تعصب آنها را از زخمی به زخمی کشید و جان دادند و کسی حتی صدایشان را نشنید.
******
آقای گنجی لطفاٌ ما را تنها نگذارید.
تا با هم از کردها و ترکمنانی حمایت و دلجویی کنیم که خلخالی دیوانه با حمایت جهالت آنها را کشت و حمام خون به راه انداخت.
*******
آقای گنجی بمانید و زنده بمانید.
تا با هم با دانشجویان و کارمندانی اظهار همدردی کنیم که جهاد جهالت آنها را اخراج و خانه نشین کرد.
******
آقای گنجی ما را تنها نگذارید.
تا با هم با بلوچهایی اظهار همدردی کنیم که در جنگ عیدگاه و جنگ مسجد مکی در مساجد خود به رگبار بسته شدند و خبرشان هم جایی درج نشد.( ادامه دارد)
******
آقای گنجی ما را تنها نگذار.
من با حمایت از اکبر گنجی با یک میلیون انسانی که اصرار در جنگی بیهوده آنها را به کشتن داد و با صدها هزار نفری که زمینگیر شدند اضهار همدردی و از آنها دلجویی می کنم.
*****
آقای گنجی زنده بمان و به زندگی برگرد
من با حمایت از زنده ماندن اکبر گنجی با خانواده هایی که جوانانشان به جرم مجاهد خلق بودن تیرباران شدند اظهار همدردی می کنم.
******
آقای گنجی ما را تنها نگذار.
من با حمایت از اکبر گنجی با خانواده هایی که پسران و دخترانشان و با فرزندانی که پدران و مادرانشان به جرم کمونیست بودن تیرباران شدند اظهار همدردی می کنم.
*****
آقای گنجی زنده بمان و به زندگی برگرد.
من با حمایت از اکبر گنجی به زنان و مردان و کودکان و جوانانی که برای نجات مملکت از دست جهالت پوشیده و پنهان تلاش کردند و جان دادند احترام می گذارم.
*****
آقای گنجی ما را تنها نگذار.
من با حمایت از اکبر گنجی به شعرا و نویسندگانی که با نوشته های خود خواستند تیشه به ریشه جهالت بزنند ولی جان خود را باختند عرض ادب و احترام می کنم.
*******
آقای گنجی بمانید تا با هم از تمام کسانی که از بلوچستان تا آذربایجان در قتلهای زنجیره ای جان باختند حمایت کنیم و آمران و عاملان را معرفی کنیم.
*******
آقای گنجی بمانید تا با هم از همه انسانهایی که با فعالیتشان درسطح جهان باعث شدند که جهالت ترورشان کند قدردانی کنیم و قاتلانشان را رسوا کنیم.
******
آقای گنجی زنده بمانید تا با هم تمام روزنامه نگارانی را که گمنامند و جهالت در زندانها به جانشان افتاده صاحبنام کنیم و شکنجه گرانشان را بدنام.
******
آقای گنجی زنده بمانید تا باهم از تمام دانشجویانی که جان دادند و زخمی شدند برای جهانیان بگوییم.(ادامه دارد)
******
آقای گنجی زنده بمانید تا از سرهای بریده و خونهای ریخته توسط جهل و جنون بگوییم.
آقای گنجی زنده بمانید تا فریادهای افراد گمنام را، مورس زدنهای آنها را در اوج تاریکی و اقتدار جهالت به کوش تاریخ برسانیم.
آقای گنجی زنده بمانید تا جهالت آب خوش از گلویش پایین نرود.
آقای گنجی زنده بمانید تا با هم جلوی این جهالت آشکار، جلوی این خفت تاریخی جلوی این بیسوادی بایستیم.
طرح از عباس معروفی:
آقای گنجی! ما را تنها نگذاريد
از فردا صبح، من، درياروندگان، سامالدين ضيايی، مهرگان، سينا هدا، فرياد جرس، و (هرکس که به ما بپيوندد همينجا اسمش را اعلام میکنيم او اين متن را در صفحهاش درج میکند) تمام روز تا انتهای شب لحظه به لحظه در صفحهی وبلاگ مینويسيم: « آقای گنجی! ما را تنها نگذاريد.»
مینويسيم: «آقای گنجی! خواهش میکنيم زنده بمانيد.»
مینويسيم و مینويسيم. از عشق مینويسيم، از زندگی، از زندان، از تجربه، از آزادی، تولد، کودک، لبخند، پرواز، پرچم، مادر، ايران، زن، مرد، شوخی، بازی، هديه، و خيلی چيزهای ديگر.
(من دو ماه است تمام وقت پای اکبر گنجی و سرنوشتش ميخکوب اين صفحه شدهام) از صبح فردا تمام روز به ياد اکبر گنجی فضای وبلاگ را به شهری شاد و فضايی فيروزهای بدل میکنيم.
مینويسيم و مینويسيم. سوخت و سوز ندارد اين بازی، دير و زود ندارد، هرکس هروقت رسيد با گنجیست. دلمان میخواهد اين تلخی و فسردگی از تن همه بيرون رود، ديو چو بيرون رود فرشته درآيد. دلمان میخواهد اکبر گنجی به ما بگويد چگونه میتوان ديو را از شهر بيرون راند. دلمان میخواهد او باشد که با هم فرياد کنيم: «دوباره میسازمت وطن!» مینويسيم و مینويسيم.
بيشتر از عشق مینويسيم تا رنج. شاد مینويسيم. انگار همهی ما شاخه گلی در دست میرويم پيشواز کسی که هرچه داشت برای ايران در طبق اخلاص نهاد. میرويم پيشواز يک زندانی که لبخندش اندوه را میشورد.
مینويسيم و مینويسيم. هرکس میخواهد با ما همراه شود، خبر کند
خاتمی میگوید تقصیرها مال گنجی است.
راست میگوید. گنجی میتوانست روی خون با کفش ورنی راه برود و خم به ابرو نیاورد.
گنجی میتوانست جلوی دوربینها نیشش را تا بناگوش باز کند و پشت میکروفونها چانه تکان بدهد. او میتوانست نان را به نرخ روز بخورد و حرف زدن را با نرخ فشار تنظیم کند. دنباله را در اطلاعات دات نت بخوانید.