من و عمه جان و پسر عمه جان هر وقت مینشینیم به شب نشینی، نیم کیلو تخم آفتابگردان و خدا کیلو حرف را میکوبیم زمین. از هر دری حرف میزنیم و به هر سوراخی سر میکشیم. اسم این حرفها را پسر عمه جان با همان روش بی خیال خودش گذاشته «حرفهای تخمی» با اینکه منظورش اشاره به تخم آفتابگردان است اما من که عصا قورت دادهام به خندهی ریزش فقط لبخندی سرد تحویل میدهم و عمه که خون بر شمشیری است نگاهی غضب آلود میاندازد. پسر عمه جان کمی شیرین کمی مشکوک کمی گل آفتابگردان است. ذره بینی دارد که از جیبش یزرگتر است. وقت و بی وقت درش میآورد به جا و بی جا همه چیز را میبرد زیر ذرهبین. بعضی وقتها کنجکاویش جالب از آب در میآید بعضی وقتها فرمایشاتش عمه جان را هم شرمنده میکند. من آبم با هر دو در یک جوی نمیرود، اما قطع صله رحم هم نمیکنم. بی آنها و چند تا در چپ و راست چه کسی برایم میماند؟ اینبار پسر عمه جان نقشه را گذاشته جلویش اسرائیل را پیدا کرده. مثل فیل مولانا چسبیده به خرطومش از ما میخواهد با او برویم آن تو گشت و گذاری بکنیم. میدانم که عمه جان در دانشگاه استشهادی ثبت نام کرده و بناست روزی پاک کن به خودش ببندد روی کره زمین اسرائیل را پاک کند وبا تیکه پاره های خودش آنرا کثیف کند. بدشانسی پسر عمه جان من مثل اکثر شما پول سفر به قبرستان را هم ندارم . نشنیده میگیرم. آرزو میکنم «قدرت» حماس را بر سر عقل بیاورد و بیهوشی شارن جانشینش را بر سر هوش. بنشینند سگها را ببندند و کبوترهای صلح را باز کنند و بدانند تف سربالا به سبیل است و تف سر پایین به ریش. تا قیامت که نمیشود جنگید با صلح خود قیامتی بر پا کنند تا این منطقه از زیر همهی ذره بینها بیرون بیاید تا مثل سایر جاهای دنیا هر کس کاری داشت برود و کسی خبر نشود و هر کس کاری نداشت آزاد باشد که «حرفهای تخمی» بزند.
به ارزیابی وزیر کشور سقوط هواپیمای سی صد و سی ارتش و جت فالکن سپاه با اقدامات الکترونیکی آمریکا و انگلیس و اسرائیل صورت گرفته! برای آندسته از دوستانی که ارزیابیشان زیاد خوب نیست و متوجه چگونگی عملکرد این مثلث الکترونیکی نمی شوند عرض میشود که اولین امواج الکترونیکی را اسرائیلیها موقعی فرستادند که هواپیمای سی صد و سی ارتش روی باند فرودگاه خراب شده بود و خبرنگاران مرتب به خانههای خود زنگ میزدند. این امواج اسرائیلی نه تنها آنها را نگذاشتند که به خانههای خود برگردند بلکه هواپیمای خراب را با خلبان خوب دیگری به پرواز در آوردند. در این مرحله : بقیه در اطلاعات دات نت
پولاد همایونی نویسنده وبلاگی است به نام سیپریسک. وبلاگ پولاد بازتابی است ازکند و کاوها و پرسه های او در ذهن پرسشگر خودش. او هر وبلاگ را نشان ذات خودگردان هر انسان می داند. او معتقد است که وبلاگ راهی به دهی در دنیای پول و قدرت ندارد. به نظر پولاد وبلاگ آیینهای است که فرد میتواند در آن خود را بیان کند. او چون هگل باور دارد زماني ما انسان مي شويم كه خودآگاه خودمان را براي شناسايي به ديگران عرضه كنيم و از سوي آنان مورد شناسايي و پذيرش قرار بگيريم. برای همین همایونی در سیپریسک آنگونه كه مي انديشد مي نويسد و اين را نشان آن میداند كه هستي خود را باور دارد و آن را به ما هم عرضه مي كند تا مورد پذيرش ما هم قرار بگيرد. و چه کسی است که عرضهای چنین با عرضه را نپذیرد:بقیه در شهرگان دات نت
محمود! رئیس جمهورِ رؤسای جمهور، منم کوروش شاه شاهان.
شاه ایران زمین.
شاهی که متوجه شد ما سگ کی باشیم که آزادی را از بندگان خدا بگیریم!
شاهی که متوجه شد با نشستن با حزبالله نمیشود رفت به جنگ خلقالله.
محمود! آسوده خوابیدن ما پیشکش ما. بگذار ملت آسوده بمیرد.
نطق احمدی نژاد راجع به کوروش
و الحمدلله نستعین و بهی بحمده و به قولهی چنین و چنان وال طاهرین و ال اجمعین و مع صلوات. اما بعد حضرت امام رحمهالله هم مدت مدیدی است که «ره» شدهاند ولی اینقدر سر و صدا راه نینداختهاند. تازه کوروش کجا و ایشان کجا؟ فرق از کره ماه است تا کوه بیستون. حالا تازه اگر کوروشی بوده باشد! از کجا معلوم قرتیهای زمان شاه از خودشان در نیاوردهاند؟ تاریخ ماریخ را ولش کن، تاریخ در یک کلمه یعنی انحراف. یعنی شرک. من شخصاً هیج جا آیهای دال بر کوروش ندیدم. جز همین مقبره که به حق پنج تن آل عبا بره زیر آب سد(رئیس جمهور اینجا کمی ریز میخندند) اصلاً طرح جدید من این است که اروپاییها بیایند یهودیها را بردارند ببرند و یهودیها هم بیایند کوروش را جمع کنند ببرند. اینهمه سال است مرده هنوز نمیگذارد آسوده بخوابیم.
خواب دیدم غولی و مرتاضی و اسبی مردنی و یک شترمرغ پایههای یک میزند. جلوتر که رفتم دیدم چین و هند و سوریه و روسیهاند! از دور خری با یک سبد تخم مرغ میآمد، به میز که رسید تکیه داد و شروع کرد نفس کش طلبیدن! خوب که دقت کردم دیدم جمهوری اسلامی است! خرگوشی که چون موشی بود داد زد:... بقیه در اطلاعات دات نت
شبنم فکر نام وبلاگی است که شبنم مینویسد.اطلاعات زیادی از شبنم نمیشود در وبلاگ به دست آورد. اینکه از کجا آمده است مشخص نیست اما چنان قاطعانه میداند که به کجا میرود که در وبلاگ از پستهایی که از فرط بیکاری و حوصله سر رفتن نوشته میشوند خبری نیست. این زن پر انرژی که رد پای نشاط و خوش اخلاقی را در پاسخهایش که در ستون نظرخواهی به علاقهمنذان بی شمار خود میدهد به راحتی میتوانید ببینید زحمت زیادی برای پستهای خود میکشد و آنها را ازمیان مقالات عدیدهای که میخواند یا طرفداران وبلاگش برایش میفرستند ترجمه و خلاصه می کند. ترجمه های او علیرغم طولانی شدن بعضی از پستها کشش لازمه برای خواندن را دارند. او با اینکه میداند آنها را برای پست در وبلاگ شخصی خود ترجمه می کند باز هم تا سرحد ممکن به اصل مقاله وفادار میماند و به بهانه وبلاگی کردن مطلب سر و ته مقاله را نمیزند. در مقالاتی که انتخاب میکند میشود دلنگرانیهای او را به مشکلات جامعه دید. او به جای آنکه نظر خود را بنویسد سعی میکند مسائل را علمی و از دید متخصصین امر بیان کرده باشد و ...بقیه در شهرگان دات کام
در خبرها آمده بود که به ابتکار رئیس جمهور در مورد صحت و سقم کشتار یهودیان به زودی کنفرانس هالوکاست در قم تشکیل خواهد شد.
سه چیز روی سفره ملت کم بود. یکی نفت دیگری انرژی دروغ آمیز هستهای و سومی سالادی با سس غلیظ شک. این را از مشروطیت تا حالا هر کس که آمد نفهمید الا پریزیدنت احمدی نژاد.
دارد شوخی شوخی کاری میکند که از بی نانی انرژی اتمی تزریق کنیم و برای رفع تشنگی روزی دو لیتر نفت بزنیم بالا. برای چنین غذای عجیب و غریبی همین یک دیس سالاد «کنفرانس هالوکاست» کم بود.
پریزیدنت! با تمام روابط متا فیزیکی نمیداند که این ماده شیمیایی با همهی خاصیتی که دارد وقتی کسی آن را نخرید از لحاظ فیزیکی به درد تنقیه هم نمیخورد.
امام جمعه اصفهان فرمودند که هفتاد و چهار درصد دختران، باکره به خانه بخت نمیروند.کاش یک درصد دیگر از دختران هم از خود گذشتگی بکنند تا این آمار رُند بشود. گرچه آمار هر چه کج و کولهتر باشد آمارتر میشود اما این ارقامی که رندانه رُند نیستند اعصاب آدم را خراب میکنند. اعصاب که خراب شد آدم ممکن است... بقیه در اطلاعات دات نت
پانته آ که در سن پانزده سالگی ایران را ترک کرده است جای تعجب است که وبلاگش را غربتستان نامیده باشد.
او زن جوان بسیار مؤدب و با شخصیتی است که اگر مثل من شانس شنیدن صدایش را در یک نشست وبلاگی میداشتید پی به سادگی و صمیمیتش میبردید. پانتهآ در همان دقایق اول همکلام بودن، دوستی را چنان عمیق بنا مینهد که او را با دوستان دوران کودکی خود اشتباه خواهید گرفت. او این صمیمیت را در نوشتههایش هم حفظ میکند:دنباله در شهرگان
فرستنده: بخش شهدای بهشت
گیرنده: بخش جهنمیان زمین
عالیجنابان! شهیدزیاد! سهمیه تمام. بهشت خلاص. وفات کردید به جهنم! مستقیم از آن جهنم به این جهنم. کپیش؟
در مورد مطلب «شیعه کردن عید نوروز» این ایمیل اعتراضی را دریافت کرده ام. با اینکه هدفم توهین نبوده از این خواننده محترم عذر خواهی می کنم و اگر شما هم چنین باوری دارید که قصد من توهین به مقدسات شما بوده از شما هم عذر خواهی می کنم.
با سلام و ضمن عرض تشکر در خصوص مطلبی با نام شیعه کردن نوروز می خواهم به عرض شما و جناب آقای عبدالقادر بلوچ برسانم که همیشه افراد دگم و متحجر در همه جای عالم وجود دارند. مثلا طالبان یا القاعده ظاهرا اهل سنت هستند و با نام اسلام سنی این همه رذالت و جنایت می کنند ولی بنده به عنوان یک شیعه که هنوز کمی عقل در سرم باقی مانده است این اعمال را به حساب اهل سنت نمی گذارم و گفته های توهین آمیز الزرقاوی را دستاویزی برای اهانت به سنیان قرار نمی دهم. حال شما هم که با دیوانگانی مثل خزعلی مواجه می شوید بدانید که شیعیانی در همین ایران خودمان هستند که قبل از مسلمان بودن ایرانی هستند و به همه مردم ایران و جهان با هر عقیده و مسلکی احترام می گذارند و اگر جناب عالی برای پاسخگویی به اراجیف خزعلی به مقدسات شیعیان توهین کنید باعث تاسف بسیار شدید من و امثال من می گردد. مگر ما گناهی کرده ایم که هم به کشورمان و تاریخ گرانقدرش توهین می شود و هم به مقدسات مذهبی مان؟ آخر تا کی؟ از شما خواهش می کنم به احترام آن دسته از هم میهنان شیعه خود که هیچگاه اهانتی به مقدسات شما نمی کنند و هیچگونه سر جنگی با شما و هم میهنان اهل سنت ندارند پاسخ بی حرمتی را با بی حرمتی متقابل ندهید و مطمئن باشید که همه می دانند که چه افرادی به نام تشیع حکومت می کنند. هیچکس دفاعی از آنان نخواهد کرد. اجازه دهید جبهه دوستداران ایران با جنگ های مذهبی از هم گسسته نشود. درود بر شما
بر اثر گسترش آنفلانزای مرغی در ترکیه، یک سری از پرندگان و طیور و فرآوردههای آنها سر از بازارهای ایران در آورده. توضیح مقامات مملکتی این است که کار، کارِ قاچاقچیان و سود جویان است اما بر همه واضح و مبرهن است که سر نخ قاچاق و سود جویی به کجا میرسد. مرغ و خروس و بوقلمون آنقدر هم بی سر و صدا نیستند که بشود آنها را بارزده قاچاقی از «وان» کوبید و آمد به ایران. از روی سقوط پیاپی هواپیماها میتوانید بفهمید که بر سر زیر بناهای کشور چه آمده. همین مانده که بیماری پیچیدهی آنفلانزای مرغی که لرزه به اندام کشورهای پیشرفته با زیر بنای بهداشتی محکم میاندازد در ایران بی زیر بنا شیوع پیدا کند. حکومتِ بسیجیای که با ارتش بیست میلیونی میخواهد برای تأسیسات اتمی کمر بند انسانی بسازد بهتر است چهار متر مرز را پاسداری کند که در سال پر ماجرای خروس با خروسهای بیمار، ملتی هوشیار به لقاءالله نپیوندد.
مذاکرات اتمی ایران با روسیه برای یافتن یک راه حل بدون نتیجه به پایان رسید اما دنبالهی مذاکرات برای یافتن نتیجه به اوایل ماه آینده موکول شد. از طرفی امروز اعلام شد مذاکرات اتمی ایران که قبلاً با اتحادیه اروپا به نتیجه نرسیده بود به زودی برای رسیدن به نتیجه آغاز میشود، اما ایران به هیچ وجه حاضر نیست با آژانس اتمی برای حصول یک نتیجه وارد مذاکره شود. احتمال اینکه مذاکرات ایران با اتحادیه اروپا اینبار هم به نتیجه نرسد و دنباله مذاکرات برای دستیابی به نتیجه به ماه مارس بیفتد تقریباً حتمی است. به زودی زمان مذاکره مجدد با روسیه فرا میرسد. جمهوری اسلامی میتواند به میز مذاکره برگردد و در صورت نرسیدن به نتیجه، مذاکرات بعدی خود را اینبار با آژانس اتمی برای ماه بعدتر از ماه بعد که با اتحادیه اروپا به نتیجه نخواهد رسید موکول کند.
من و عمه جان که در مورد تمام مسائل حیاتی ایران و جهان و آشنایانمان با هم بحث و تبادل نظر داریم علیرغم تمام اختلافات قبلی و قلبی به این نتیجه رسیدیم که جمهوری اسلامی با این نوع مذاکرات در حال خریدن وقت به بهای مفت است و با این مذاکرات، عمه ی جهان بهتر است به قربانش برود.
اولی: قربان! مثل اینکه امروز عید قربان است.
دومی: بعله قربان وقتی همه را قربانی کردند کسی برای هیچ عیدی تره خورد نمیکند. چه قربان باشد قربان چه غیر قربان، قربان!
آیتالله خزعلی فرمودهاند به جای عید نوروز عید غدیر را جشن بگیریم.
از آنجایی که سنیها عیدی به نام عیدغدیر ندارند و اسم دیگر این عید جشن عمرسوزان است برای سهولت نقل انتقال میتوانید از این طرح مکتبی استفاده بفرمایید:
- به جای خانه تکانی مرده و زندهی سنیها را بتکانید.
- به جای تخم مرغ رنگ کردن آدمکهای پارچهای را به شکل عمر رنگ کنید.
- یک چهارشنبه مانده به عید غدیر به محلهی سنیها رفته آدمکها را آتیش بزنید و با پریدن به هوا داد بزنید: من کنت مولا بیا بپر بالا.
- به جای دو تا ماهی قرمز کوچولو که هر سال به کشتن میدهیم دو تا شتر نره خر یا دوتا سنی کافر سر ببریم.
- روی سفره هفت سین هفت سوره که در آنها «مولا» آمده باشد بگذاریم و برای عربتر شدن از اعراب مولا را «جانشین» ترجمه کنیم.
میماند تحویل سال. چه کشکی چه پشمی؟ کدام تحویل سال؟ زمان امری است قراردادی. مسلمان نباید گول این چیزها را بخورد. پس فردا در قبر نکیر و منکر از سنجد و سمنو نمیپرسند از مولای تو کیست میپرسند.
سعید حاتمی در این آدرس با انرژی تمام می نویسد. با اینکه یکی از نادرترین وبلاگهای ایرانی است که هر چه دلتان بخواهد اطلاعات راجع به نویسنده وبلاگ در آن پیدا خواهید کرد و با اینکه حد اقل ده جا به مناسبتهای مختلف سنش را گفته هنوز برای من باور اینکه او فقط هیجده سال داشته باشد مشکل است. بدون شک او از اتکاء به نفس بسیار قویای برخوردار است. نوشته هایش روشن و شفاف است. تفريح روزمرهاش گشتن در صفحات اينترنتی و خواندن روزنامههای ايرانی است. او با اینکه به خاطر درس و مشق و کار وقت سر خاراندن ندارد اما فرصت گیر بیاورد عاشق سفر و زدن به طبيعت است. اینطور که از وبلاگش بر میآید شادی انسانها صرفنظر از رنگ و نژاد و مذهبشان آرزوی اوست.
در مورد وبلاگ نویسی میگوید:بقیه در شهرگان دات کام
جمهوری اسلامی به زودی اولین دانشکدهی حج را دایر خواهد کرد! میشود حدس زد که اساتید این دانشکده علاوه بر معمم بودن باید حاجی هم باشند! در مورد اینکه به فارغالتحصیلان این دانشکده چه لیسانسی داده میشود من اطلاعی ندارم اما دانشجویان باید در ترم اول این ده واحد را انتخاب و پاس کنند:
سه واحد پوشیدن احرام، دو واحد صفا و مروه، دو واحد رجم شیطان، سه واحد طواف.
بر خلاف حدس اکثر شما کشتن گوسفند جزو واحدهای درسی نیست اما به عنوان تز فارغالتحصیلی...بقیه در اطلاعات داتنت